بایگانی دسته: مدیریت موفق

مدیریت موفق

قوانین جهانی موفقیت – بخش دوم

این مقاله کلا دارای ۱۲۰ قانون در رابطه با چگونگی دستیابی به موفقیت ، در زندگی می باشد که توسط آقای برایان تریسی مطرح شده اند . امیدوارم با مطالعه ی دقیق مطالب این وبلاگ ، افقی تازه ، دیدی وسیع تر ، و آینده ای روشن تر را در چشم انداز زندگی خود مشاهده کنید .

۲۱- قانون آمادگی
شانس در واقع به هم پیوستن موقعیت و آمادگی است . عملکرد خوب نتیجه ی آمادگی کامل است که مراحل کسب آن اغلب از هفته ها ، ماه ها و سال ها قبل آغاز می شود .
در هر حوزه ای موفق ترین افراد آنهایی هستند که همواره در مقایسه با افراد نا موفق وقت بیشتری را صرف کسب آمادگی برای انجام کار می کنند .

۲۲- قانون حد توانایی
هیچ وقت برای انجام همه ی کارها وقت کافی وجود ندارد ولی همیشه برای انجام مهمترین کارها وقت کافی است .
هر جه بیشتر کار کنید کارایی بیشتری پیدا می کنید . اما اگر بخواهید بیش از حد حد توانتان انجام امور مختلف را به عهده بگیرید نتیجه ای جز این نخواهد داشت که بفهمید توانایی شما برای انجام کارها حدی دارد .

۲۳- قانون تصمیم
مصمم بودن از ویژگی های اساسی افراد موفق است .
در زندگی شما هر جهشی در جهت پیشرفت ، هنگامی حاصل می شود که در موردی تصمیم روشنی گرفته باشید .

۲۴- قانون خلاقیت
ذهن شما می تواند به هر چیزی که برایش قابل درک باشد و آن را باور داشته باشد دست یابد .
هر نوع پیشرفتی در زندگی تان با یک ایده آغاز می شود و چون توانایی شما در خلق ایده های جدید نا محدود است آینده ی شما نیز محدودیتی نخواهد داشت .

۲۵- قانون انعطاف پذیری
در تعیین اهداف خود قاطعیت داشته باشید ، اما در مورد روش دستیابی به آنها انعطاف پذیر باشید .
در عصر تحولات سریع ، رقابت شدید و کهنه شدن مدام همه چیز ، انعطاف پذیری و سازگاری از شرایط اساسی موفقیت است .

۲۶- قانون استقامت
معیار ایمان به خود ، توانایی استقامت در برابر سختی ها ، شکست ها و نا امیدی هاست .
استقامت ویژگی اساسی موفقیت است . اگر شما به اندازه ی کافی استقامت کنید ، طبیعتا سرانجام موفق می شوید .

۲۷- قانون صداقت
خوشبختی و داشتن عملکرد عالی هنگامی به سراغ شما می آید که تصمیم بگیرید هماهنگ با والاترین ارزش ها و عمیق ترین اعتقادات خود زندگی کنید .
همیشه با آن بهترین ِ بهترین ها که در درون شماست صادق باشید .

۲۸- قانون احساس
شما در فکر کردن ، درک کردن و تصمیم گرفتن صددرصد احساسی عمل می کنید . با احساستان تصمیم می گیرید و با عقلتان توجیه می کنید .
از آنجایی که کنترل افکارتان در دست خودتان است ، خوشبختی شما نیز بستگی به میزان اراده ی شما در کنترل افکارتان دارد .

۲۹- قانون خوشبختی
کیفیت زندگی تان را احساس شما در هر لحظه تعیین می کند و احساس شما را تفسیر شما از وقایع پیرامونتان تعیین می کند نه خود وقایع .
هرگز برای اینکه تجربه ی خوشی از دوران کودکی داشته باشید دیر نیست . کافی است گذشته را مرور کنید و روشی را که برای تفسیر تجربیات خود داشته اید تغییر دهید .

۳۰- قانون جایگزینی
ذهن خودآگاه شما در آن واحد فقط می تواند یک فکر را در خود جای دهد ، یا مثبت یا منفی . شما می توانید با جایگزین کردن افکار مثبت به جای افکار منفی به خوشبختی دست پیدا کنید .
ذهن مانند باغی است که در آن یا گل می روید یا علف هرز .

۳۱- قانون اظهار
هر گفته ای تاثیری به جا می گذارد . وقتی چیزی را با حالتی سرشار از احساس به خودتان می گویید ، افکار ، ایده ها و رفتارهایی هماهنگ با همان کلمات بوجود می آید .
فقط راجع به چیز هایی فکر کنید که طالب آن هستید و راجع به آنچه که طالب آن نیستید فکر نکنید .

۳۲- قانون عکس العمل
افکار و احساسات شما تعیین کننده ی اعمال شماست و اعمال شما نیز به نوبه ی خود تعیین کننده ی افکار و احساسات شماست .
اگر برخوردی مثبت ، خوشایند و خوش بینانه داشته باشید ، فردی مثبت ، خوشایند و خوش بین خواهی شد .

۳۳-  قانون تجسم
دنیای پیرامون شما تصویری از دنیای درون شماست . تصاویر ذهنی که به آن مشغول هستید افکار ، احساسات و رفتار شما را تحت تاثیر قرار می دهد .
هر چیزی که به روشنی و با تمام وجود تجسم کنید نهایتا در زندگی شما به واقعیت می پیوندد .

۳۴- قانون تمرین
هر چیزی را که مرتبا تمرین کنید تبدیل به یک عادت جدید می شود . شما می توانید رویکرد ها ، توانایی ها و کیفیات خوشبختی و موفقیت را در خود بپرورانید ، به این صورت که قوانین موفقیت را برای خود آنقدر تکرار کنید تا جزئی از شخصیت شما شوند .

۳۵- قانون تعهد
کیفیت عشق و طول مدت یک دوستی رابطه ی مستقیم با عمق تعهد هر دو نفری دارد که می خواهند با یکدیگر رابطه ی موفقی داشته باشند .
نسبت به کسانی که برایشان اهمیت زیادی قایل هستید از صمیم قلب و بی قید و شرط متعهد باشید .

۳۶- قانون ارزش
شما همیشه به سوی کسانی که با شما ارزش ها ، باورها و اعتقادات مشترکی دارند و با آنها توافق دارید ، جذب می شوید .
عشق کور نیست .

۳۷- قانون تفاهم
میزان تفاهم شما با هر کس بستگی
به این دارد که تا چه حد ارزش ها ، رویکردها ، هدف ها و باورهای مشترکی دارید .

۳۸- قانون ارتباطات
کیفیت روابط شما را ، کیفیت و کمیت ارتباطات شما با دیگران تعیین می کند .
ایجاد و حفظ روابط خوب نیاز به صرف وقت دارد .

۳۹- قانون توجه
شما به چیزی توجه می کنید که آن را بسیار دوست دارید و برایش ارزش قائل هستید .
با دقت گوش کردن به دیگران باعث می شود بفهمند که شما آنها را دوست دارید و این کار باعث ایجاد اطمینان می شود ، یعنی همان چیزی که اساس یک ارتباط دوستانه است .

۴۰- قانون عزت نفس
هر کاری که در زندگی انجام می دهید برای حفظ یا افزایش عزت نفس است . شما در کنار کسی احساس خوشبختی می کنید که باعث می شود احساس کنید فردی ارزشمند و مهم هستید .
هر چه بیشتر سعی کنید که عزت نفس را در دیگران افزایش دهید خودتان را نیز بیشتر دوست خواهید داشت و برای خودتان احترام بیشتری قائل خواهید شد .

منبع: مدیر سبز

مفید کار کنیم نه زیاد

بیشتر افراد این توصیه را شنیده اند که باید هوشمندانه تر کار کنند و نه زیادتر ولی تعداد کمی واقعا از این توصیه پیروی می کنند.

این روزها بیشتر صاحبان تجارت و مدیران اجرایی برای دستیابی به اهدافشان ساعت های طولانی مشغول کار هستند. اگر شما مجبور شوید ساعت های زیادی از یک روز عادی را برای تکمیل کارتان کارکنید سپس کار را اشتباه انجام می دهید! در اینجا ۵ استراتژی برای کمک به شما در هوشمندانه تر کار کردن به جای بیشتر کارکردن ارائه می شود:

استراتژی اول: تمرکز
فکر می کنید چند دقیقه ازیک ساعت کاری به طورکامل تمرکز دارید؟ ممکن است این امر شما را متعجب کند که این زمان چقدر کم است. تحقیقات نشان داده است که بیشتر افراد می توانند بین ۵ تا ۱۰ برابر در هر ساعت کاری مولدتر باشند. اگر فکر می کنید که این گفته اغراق آمیز است می توانید این آزمایش ساده را انجام دهید. یک دفترچه یادداشت و یک خودکار در کنار خود قرار دهید و شروع کنید به آگاه شدن از سطح تمرکزتان. هر وقت که تشخیص دادید که روی کارتان تمرکز کامل ندارید مدت زمانی را که حواستان پرت بوده است یادداشت کنید. اگر این تمرین را به خوبی انجام دهید بعد خودتان را کاملا شوکه خواهید کرد. اگر شما بتوانید مهارت ایجاد تمرکز کامل در ساعت های کاریتان را ارتقا دهید، از میزان تولیدتان متعجب می شوید.

استراتژی دوم: اهرم
اهرم هنر استفاده از ابزارها جهت افزایش کیفیت کار یا بهره وری است. این ابزارها می تواند تکنولوژی باشد مثل: نرم افزار های کامپیوتری یا می تواند استراتژی های سازمانی نظیر سیستم های بهتر باشد. شما معمولا از چه ابزارهایی برای حداکثر کردن نتایج کارتان استفاده می کنید؟ برای مثال فروشنده ای که از طریق سمینارها یا کنفرانس های تلویزیونی فروش می کند، مشخص است نسبت به کسی که فرد به فرد می فروشد میزان فروش بیشتری داشته باشد. چه کاری می توانید انجام دهید تا زمان، دانش یا مهارت هایتان اهرم شما باشند؟

استراتژی سوم: تفویض اختیار
یک بخش خاص اهرم عبارت از تفویض اختیار است. یعنی بکارگیری افراد دیگر جهت انجام قسمت هایی از کار شما تا وقتتان برای فعالیت های سودآورتر آزاد شود. بیایید دوباره به مثال فروشنده نگاهی بیندازیم. اگر فروشنده خاصی در انعقاد قراردادهای فروش متبحر باشد ممکن است دست به تفویض و واگذاری امور اجرایی فروش زده تا بتواند به عنوان یک فروشنده زمان بیشتری را برای قراردادها اختصاص دهد. اگر سود حاصل از افزایش فروش بیشتر از هزینه واگذاری باشد پس شما سیستم مناسبی دارید. همیشه شنیدن این نکته در بین شکایت های صاحبان تجارت که فروشندگان آنها از آینده نگری متنفرند و واقعا در مورد آن احساس بدی دارند باعث تعجب من می شود. در فعالیت های تجاری خودم من همیشه افراد آینده نگر حرفه ای را استخدام کرده ام که در این زمینه قوی بودند و با این کار زمان را برای تیم فروش آزاد کرده تا آنها کاری را که در آن توانمند هستند انجام دهند. فروشندگی! البته این استراتژی سودآور است و همه خوشحال هستند.

استراتژی چهارم: مدیریت زمان
من اغلب می شنوم که صاحبان تجارت می گویند که تعداد کارکنان بخش خصوصی خیلی زیاد است زیرا آنها همیشه ساعت های زیادی را تلف می کنند تا کار را انجام دهند. نظر من مخالف این موضوع است. اگر شما نمی توانید در یک روز عادی کاری، کارتان را انجام دهید پس شما احتمالا فاقد مهارت های تمرکز، اهرم و تفویض اختیار (واگذاری) هستید یا یک مدیر که در استفاده از زمان ضعیف است. مدیریت زمان هنر سازماندهی خودتان است تا بتوانید تمام کارهایتان را در یک روز کاری استاندارد انجام دهید. اگر شما مدیریت زمان را با مهارت های دیگرتان ترکیب کنید (رئوس مطالب فوق الذکر) سپس شما می توانید بهره وری بالایی در یک روز کاری بدست آورید و نیازی به ساعات اضافی ندارید.

سازماندهی یک روز از پایان روز قبلی شروع می شود. اگر شما این کار را هنگام استراحت تان انجام دهید مغزتان به شما کمک خواهد کرد که کارآمدتر باشید. تخمین زده شده که ۵۰درصد از زمان استراحت وقف سازماندهی مغز و ساختار دادن به دانش و تجربیات به دست آمده در طول روز می شود.
اگر شما کارهای روز بعدتان را برنامه ریزی کنید متوجه می شوید که فرایند های طبیعی ذهن در زمان استراحت با شما کار می کنند تا به شما در تحقق برنامه هایتان کمک کنند. مبانی مدیریت زمان را یاد بگیرید و هر روز از آنها استفاده کنید.

استراتژی پنجم: تمایز قائل شدن بین فعالیت ها
من مطمئن هستم که شما قانون۲۰/۸۰ را می دانید; ۸۰درصد از نتایج کارتان از ۲۰درصد تلاش هایتان بدست می آید. دلیل اینکه این مساله در مورد افراد زیادی صادق است، این است که آنها نمی دانند که کدام تلاششان بهترین نتایج را به همراه می آورد. اگر شما نتایج خوب را ثبت کنید، سپس شما می توانید قاعده ۲۰/۸۰ را تغییر دهید تا برای شما به طور موثرتری کار کند. اگر شما می دانستید که کدام ۲۰درصد از فعالیت شما بهترین نتایج را تولید می کند سپس شما می توانستید خودتان را سازماندهی کنید تا وقت بیشتری را صرف آن کارها بکنید و بنابراین سود تان در هر ساعت افزایش می یافت. اگر شما خصوصیات ۲۰درصد از مشتریانتان را که ۸۰درصد تجارت شما را پوشش می دهند می دانست

ید پس شما می توانستید آن گروه از مشتریان را مورد هدف قرار دهید. فرانک بتگر با استفاده از قانون ۲۰/۸۰ از یک نماینده بیمه ورشکسته به پردرآمدترین شرکت بیمه در آمریکا تبدیل شد. کتاب او هنوز در دسترس است و ارزش زیادی برای خواندن دارد.

استراتژی شما قرار دادن این ۵استراتژی برای کار در تجارتتان است.
شما الان ۵ استراتژی دارید، همه کاری که شما باید انجام دهید این است که نگاه کنید به راه هایی که می توانید این استراتژی ها را برای خودتان و تجارتتان به کار گیرید

منبع: مدیر سبز

تفکر خلاق چیست؟

هنر شکستن عادتها، روزمرگیها و الگوهای موجود را تفکر خلاق می گویند.

برای ایجاد الگوهای فکری جدیدی که ما را از الگوهای فکری رایج و سنتی فراتر ببرد نیاز داریم اتاق امکان پذیریهای ذهنمان را توسعه دهیم در اتاق امکان پذیریها همه چیز امکان پذیر است و همانگونه که آنتونی رابینز می گوید فقط غیرممکن غیرممکن است.

من در کلاسهایم از فراگیران می پرسم آیا می توانید تصور کنید که ممکن است روزی، ثروتمندترین فرد دنیا شوید؟ بیش از ۹۹ درصد آنها می گویند نه ممکن نیست. بعد من از آنها می پرسم آیا اگر چنین تصور و تخیلی را به ذهنتان راه دهید باید مالیات یا هزینه ای بپردازید؟ باز هم نه. با این تصور که ممکن است روزی پولدارترین آدم دنیا شویم شروع می کنیم اتاق امکان پذیریهای ذهنمان را ساختن و توسعه دادن. در این اتاق، باورهایی را توسعه می دهیم که به نظر غیرممکن می آیند مثلا اینکه در آینده، بشر برای رفتن از قاره آسیا به قاره آمریکا به شکل انرژی کد میشود و در عرض چند دقیقه از قاره ای به قاره ای دیگر می رود.

بهترین راه برای کمک به باورپذیر کردن این پدیده های عجیب و غریب این است که در غالب طنز به آنها بنگریم بنابراین نیاز داریم اتاق طنز پردازی را نیز در ذهنمان توسعه دهیم چرا که از دریچه طنز به برخی مسایل نگریستن، اهرمی است برای تبدیل غیرممکن به ممکن. برای اینکه ذهنمان را با چنین مفاهیم جدید غیرقابل باوری بیشتر آشنا کنیم شروع می کنیم قانونهای جدید وضع کردن .

تفکر خلاق، یک شیوه نگرش متفاوت نسبت به دنیا است دیدن دنیا از دریچه ای که هیچ فرد دیگری تا به حال از آن دریچه به دنیا ننگریسته است برای داشتن چنین نگرشی باید قوه تخیلمان را پرورش دهیم به اندازه کافی انگیزه و امید داشته باشیم .

جمله زیبایی از فیلم پروانه آبی در این زمینه می گوید تنها راه به وقوع پیوستن یک معجزه برای شما، باور کردن آن است. نویسنده معروف آقای وین دایر کتابی به چاپ رسانده است به نام ”باور کنید تا ببینید”. یک مادر سلامت فرزندش را باور کرد و توانست آن را ببیند. عبارت روغن لورنزو تا بحال به گوشتان خورده است؟ این داستان حکایتی است باور نکردنی اما واقعی  از انگیزه و امید یک مادر است که جرج میلر در سال  ۱۹۹۲ بر اساس آن فیلمی به همین نام ساخت این ماجرا داستان پسر بچه باهوشی است که در پنج سالگی به بیماری آدرنو لوکو دیستروفی مبتلا شد که لاعلاج بود و در طی دو سال به مرگ منجر می شد اما مادر لورنزو، ساعت‌ها خودش را در کتابخانه‌ها حبس می‌کرد و  در نهایت موفق شد راه درمان پسرش را پیدا کند عشق و امید از تخصص جلوتر است مادر لورنزو راه درمان یک بیماری پیچیده عصبی را پیدا کرد که تا آن زمان پژوهشگران و متخصصان قادر به درمانش نشده بودند.

تفکر خلاق در بازاریابی از اهرم هایی است که کمک می کند چنان پدیده های نادری در دنیای تجارت به وقوع بپیوندد که سرعت رشد تجاری فرد یا سازمان را به شکل نمایی افزایش میدهد مثلا پدیده فون روستروف که می گوید متمایز باشید به بازاریابان بسیاری کمک کرده است تا در حرفه خود سرآمد باشند یکی از بازاریابان غول کامپیوتری آی بی ام از این قانون استفاده کرد و در جایگاه یکی از موفق ترین بازاریابان این کمپانی قرار گرفت او با پوشیدن کت و شلوار آبی، کراوات آبی و استفاده از خودکار و کیف آبی از این تعبیر که یکی از معانی آی بی ام ” آبی ”  است استفاده کرد او حتی ماشینی به رنگ آبی برای خود خرید و به فردی بسیار متمایز و البته موفق تبدیل شد به گونه ای که به او مستر آبی می گفتند.

تفکر خلاق در دنیای تجارت، گاهی اوقات به شکل متمایز بودن و گاهی اوقات نیز با ایده های ساده ای که به دلیل سادگیشان جذابیت ایجاد کرده اند خود را نشان می دهند مثلا آقایان  سید حمید و سید محمد مطهر با شعار ” چاپ طرح ارسالی شما روی تی شرت با قیمت ۱۸ هزار تومان ” شرکت Q – T SHIRT را ایجاد کرده اند آنان حتی با ایجاد جذابیت ”پرداخت حق طراحی به طرحهای ارسال شده”   که به مشتری تعلق می گیرد نیز آمار جذب مشتری را بالا برده اند.

برای کار آفرینی و خلاقیت نیازی به تحصیلات دانشگاهی نیست ۵۰ درصد کار آفرینان تحصیلات دانشگاهی نداشته‌اند. من باز هم به شما پیشنهاد می کنم برای موفق و خلاق بودن در دنیای تجارت، قانونهای جدید وضع کنید و خودتان اولین کسانی باشید که از این قوانین پیروی می کنید. به خاطر داشته باشید برای خلاقیت هیچ حد و مرزی وجود ندارد به یاد داشته باشید.

آقای وارنر که مالک یکی از بزرگترین کمپانی های فیلمسازی هالیود می باشد در آغاز صنعت فیلمسازی که فیلمها بیصدا بودند گفته بود کدام دیوانه ای میخواهد صدای هنرپیشه ها را بشنود. مثال دیگری از این دست بیل گیتس است که زمانی گفته بود ۶۴ مگا بایت حافظه جانبی برای کامپیوترها کافی است در حالیکه امروزه کامپیوترها بطور متداول ۴ گیگا بایت حافظه جانبی دارند. هیچ حد و مرزی برای تفکر خلاق وجود ندارد حتی ذهنیت و پنداشته های پیشروان نیز قادر نیست حد و مرز تفکر خلاق را مشخص کند پس شجاع باشید و فراتر از همه واقعیت ها بیندیشید.

منبع: مدیر سبز

مصاحبه اختصاصی موفقیت با هین واگنر نابینا

من نابینا هستم، بهانه شما برای عدم موفقیت چیست؟

دوم و سوم تیرماه اجلاس فروشندگان حرفه‌ای بیمه به همت گروه جهان‌اندیشان در هتل المپیک برگزار شد. من هم دعوت شده بودم، زیرا روز دوم اجلاس سخنرانی داشتم. تصمیم گرفتم روز اول را هم شرکت کنم تا مطالبی که ارائه می‌کنم تکراری نباشد. یکی از سخنرانان صبح روز اول اجلاس آقای هین واگنر بود. سخنرانی او درواقع داستان زندگی‌اش بود که خیلی ساده و صادقانه ارائه شد. اواخر سخنرانی بسیاری از شرکت‌کنندگان گریه می‌کردند. بله مردی نابینا که هیچ ایده‌ای از نور و رنگ نداشت آنقدر با‌انگیزه و شوق بود که باعث تعجب همگان شده بود.
دعوت‌کننده آقای واگنر به ایران، دوست بسیار خوبم حسین طاهری است. وقتی با او درباره انجام مصاحبه صحبت کردم مثل همیشه با خوشحالی پذیرفت و برنامه‌اش را تغییر داد تا جمعه صبح در هتل اسپیناس بتوانم با آقای واگنر ملاقات کنم. مطلبی که در زیر آورده شده است، بخشی از این مصاحبه است.

موفقیت: سلام آقای واگنر. سخنرانی شما در سمینار دیروز بسیار تاثیرگذار بود. موفقیت‌های شما با توجه به وضعیت‌تان بسیار قابل‌توجه هستند. لطفا خودتان را معرفی کنید.
واگنر: سلام نام من هین واگنر است. ۳۹ ساله هستم. نابینا به‌دنیا آمدم. در آفریقای جنوبی زندگی می‌کنم. حدود ۸ سال است که به‌عنوان سخنران انگیزشی فعالیت می‌کنم. وقتی بچه بودم جدال سختی داشتم. همیشه از خودم می‌پرسیدم چرا من باید نابینا باشم. این افکار منفی همیشه با من بودند. روزی تصمیم گرفتم به‌جای آه‌و‌ناله به مردم انگیزه بدهم و خیریه‌ای تاسیس کرده‌ام که هدفش کمک به افراد نابینا است.

موفقیت: چگونه کارتان به سخنرانی کشید؟
واگنر: قبلا در یک شرکت کامپیوتری کار می‌کردم. مدیریت فروش آن شرکت با من بود. مردم از من درباره تجربیاتم می‌پرسیدند مثلا درباره اینکه چگونه با یک مرد ناشنوا و یک مرد نابینا با قایق به آمریکای جنوبی رفتم و ۳۰ روز در قایق بودیم. مردم از من دعوت می‌کردند تا برایشان صحبت کنم. و کم‌کم پیشنهاد می‌دادند که به‌ازای دریافت پول سخنرانی کنم. پس از چند سال دیدم که در کشورها و فرهنگ‌های مختلف سخنرانی می‌کنم و اکنون این افتخار را دارم که در ایران سخنرانی کنم و این تجربه آموزشی بسیار خوبی برای من است زیرا ایران تاریخ غنی و طولانی دارد. من کارم را خیلی دوست دارم و باعث می‌شود تا خودم را بهبود بخشم.

موفقیت: در مورد رانندگی و رکوردهایتان بگوئید.
واگنر: وقتی پسربچه بودم مانند بسیاری از همسالانم آرزوی رانندگی اتومبیل‌های مسابقه را داشتم. دوست داشتم سوار اتومبیلی مثل لامبورگینی یا فِراری شوم. موانع بزرگی سر راهم بود. من نمی‌توانم ببینم، امکان گرفتن گواهینامه رانندگی را ندارم. ولی من به غیرممکن بودن کاری اعتقاد ندارم. این رویا سال‌های زیادی در ذهنم وجود داشت. ذهن انسان ابزار بی‌نظیر و قدرتمندی است. وقتی بخواهیم کاری را انجام دهیم، راهش را پیدا می‌کنیم.

با فروشندگان اتومبیل‌های مسابقه تماس گرفتم. یکی از آنها مرد بسیار سخاوتمندی بود و وقتی توضیحاتم را شنید موافقت کرد تا اتومبیلی در اختیارم قرار گیرد. مرحله بعد آن بود که کسی را متقاعد کنم در اتومبیل کنارم بنشیند. کسی چنین ریسکی نمی‌کند که کنار راننده نابینایی بنشیند که با سرعتی بیش از ۲۰۰ کیلومتر در ساعت رانندگی می‌کند. حدود ۶ ماه طول کشید تا بتوانم فرد مناسبی را بیابم. بالاخره فردی حاضر شد این کار را انجام دهد. او قبلا در مسابقات اتومبیل‌رانی شرکت می‌کرد و فرد بسیار آرام و خونسردی بود.

ولی یک مشکل کوچک وجود داشت. او لکنت زبان داشت و در سرعت‌ بسیار بالا کافی بود اطلاعات را با تاخیر به من منتقل کند تا با سانحه‌ای خطرناک مواجه شویم. او باید حین رانندگی با سرعت زیاد می‌گفت: چپ، راست، راست، چپ … تا من اتومبیل را در مسیر درست هدایت کنم. من ناامید نشدم. فرد دیگری هم در دسترس نبود. دریافتیم که او در ادای کلمات مشکل دارد ولی در گفتن اعداد مشکلی ندارد و می‌تواند آنها را بدون تاخیر بگوید.

بالاخره روشی ابداع کردیم تا این مشکل نیز مرتفع شود. عرض جاده را به ۹ قسمت تقسیم کردیم. برای انتهای سمت چپ جاده عدد ۱ را درنظر گرفتیم و به وسط جاده عدد ۵ را منسوب کردیم و برای سمت راست جاده عدد ۹ را. بنابرین اگر او عدد ۹ را اعلام می‌کرد یعنی من به نهایت سمت راست جاده رسیده بودم و اگر عدد ۵ را اعلام می‌کرد یعنی دقیقا در وسط جاده در حرکت بودم.

موفقیت‌: آیا توانستید رکورد کسب کنید؟
واگنر: بله در سال ۲۰۰۵ رکورد ۲۶۹ کیلومتر در ساعت را ثبت کردیم. این رکورد در رکوردهای جهانی گینس ثبت شد. البته این رکورد برای افراد نابینا است.

موفقیت: آیا خاطره جالبی از این مسابقه دارید؟
واگنر: بلافاصله پس از آنکه رکورد را شکستیم و اتومبیل متوقف شد، خبرنگاران و افراد زیادی منتظر بودند تا از اتومبیل پیاده شویم. فرد همراه من گفت می‌خواهم درمورد موضوع بسیار مهمی با تو صحبت کنم. من گفتم: اکنون زمان مناسبی نیست و همه می‌خواهن

د با ما صحبت کنند. او اصرار کرد که باید راز مهمی را بگوید. او گفت: من بیماری ام‌اس دارم و برای همین مجبور شدم مسابقات رانندگی را کنار بگذارم! ولی امروز ما موفق شدیم. بیماری ام‌اس باعث می‌شود که حرکات فرد و در نتیجه زمان عکس‌العمل فرد طولانی‌تر شود! من خیلی جا خوردم و متوجه شدم چه ریسک بزرگی کرده‌ام.

موفقیت: قدم بعدی شما چه بود؟
واگنر: موضوع با آن رکورد تمام نشد. در سال ۲۰۰۸ یک نابینای بلژیکی رکورد ۳۰۸ کیلومتر در ساعت را ثبت کرد. دوستم مجددا با من تماس گرفت. هردوی ما می‌دانستیم چرا باهم صحبت می‌کنیم. بله در ذهن هردوی ما یک هدف وجود داشت: بازپس گرفتن رکوردمان! باز عملیات آغاز شد و در سال ۲۰۰۹ موفق شدیم رکوردی باورنکردنی را ثبت کنیم. رکورد ما ۳۲۲ کیلومتر در ساعت بود! این سرعت شاید برای شما که روبرویتان را می‌بینید خیلی ترسناک نباشد. ولی برای من رانندگی با چنین سرعتی واقعا رعب‌آور و وحشتناک بود.

موفقیت: البته برای من هم ترسناک است. قبل از مسابقه اصلی چند بار تمرین کردید؟
حدود ۱۰ مرتبه تمرین کردم. همانطور که می‌دانید هربار تمرین خودش ریسک بزرگی است و ممکن است منجر به حادثه شود. پس باید توازنی ایجاد می‌کردیم تا هم رانندگی برایم راحت شود و هم بیش از حد در معرض خطر قرار نگیرم.

موفقیت: رویای بعدی شما چیست؟
واگنر: هدف بعدی من آن است که اواسط سال ۲۰۱۲ خلبان یک هواپیمای جت باشم و هواپیما را از لندن به آفریقای جنوبی هدایت کنم. هدف از این کار جمع‌آوری یک میلیون پوند از حامیان مالی است تا در موسسه خیریه، صرف افراد نابینا شود.

موفقیت: دیروز در سخنرانی خودتان گفتید: بهتر است نابینا باشیم و رویایی داشته باشیم تا ببینیم و هیچ رویایی نداشته باشیم. این جمله خیلی تاثیرگذار بود.
واگنر: بله این جمله توسط هلن کلر گفته شده است. او زن نابینا و ناشنوایی بود. او تاثیر زیادی بر من داشت. او دستاوردهای بزرگی داشت و منبع الهام من بوده است. برای اینکه دستاوردهایی خارق‌العاده داشته باشید باید رویاهای خارق‌العاده‌ای داشته باشید.

موفقیت: برخی از افرادی که با ناتوانی روبرو هستند، مثلا نابینا هستند خود را قربانی احساس می‌کنند و انگیزه خود را از دست می‌دهند. چه پیامی برای این افراد دارید.
واگنر: من سال‌ها با همین احساسات دست‌و‌پنجه نرم کرده‌ام و همیشه از خودم می‌پرسیدم چرا من باید نابینا باشم، درصورتی که بچه‌های همسایه همگی بینا بودند و در حیاط بازی می‌کردند. ولی بعدها دیدگاهم را عوض کردم و به‌جای تمرکز بر موانع بر رویاهایم متمرکز شدم. نابینا بودن تمایز خاصی به من می‌دهد. هرکسی از دیگران متفاوت است و تفاوت من در نابینا بودن است. هرکسی می‌تواند دستاوردهای بزرگی داشته باشد، به شرطی که رویاهای بزرگی داشته باشد!

منبع: مدیر سبز

ده مرحله برای رسیدن به خود مدیریتی

تغییر عادات و رویه‌های بد و پذیرش نقاط ضعف، بنیاد و پایه خود مدیریتی است. بنابراین اجازه دهید تا از این ده مرحله عبور کنیم تا این اصول را به طور موثری تقویت نماییم.

۱-آنچه می‌گویید و نحوه بیان آن را کنترل کنید.
آنچه می‌گویید کنترل کنید. به کلماتی که از دهان شما خارج می‌گردد، مدیریت کنید. این حقیقتی شناخته شده است که گوش کردن بیش‌از سخن گفتن، منفعت دارد(به هر حال ما دو گوش داریم و یک دهان). همچنین به خاطر داشته باشید که سخن گفتن در میان کلام دیگران بی‌ادبانه است. بنابراین باید تصمیم بگیرید چه زمانی بهتر است ساکت باشید و گوش کنید و چه زمانی بر نقطه‌نظر خود پافشاری کنید. حفظ تعادل کلید یک محاوره روان است، اما اگر رعایت این‌کار برایتان دشوار است، ساکت بمانید.

یکی از مشخصات افراد بسیار موفق و مشهور آن‌است که ظاهرا شنونده خوبی هستند. در حقیقت این امر زاده خود‌‌ مدیریتی است. آنان به تعادلی میان شنیدن و سخن گفتن رسیده‌اند.

۲-خود کنترلی را از‌دست ندهید
از دست دادن خود‌کنترلی به سرعت کفه تعادل را به نفع دیگران برهم می‌زند. بسیاری از افراد مقادیر بسیار زیادی از ثروت و قدرت خویش را به خاطر انتقام‌گیری خشم و تلاش برای بازاریابی خویش، از دست می‌دهند.

مطمئن گردید که چهره شما همواره نشانه‌ای دال بر لبخند یا تفکر داشته باشد. اگرهرگز از خود خشم، ناراحتی یا عدم کنترل نشان ندهید، همواره چهره‌ای قابل‌اعتماد خواهید بود و موقعیت را در کنترل خود خواهید داشت. وقتی کنترل خود‌را از دست بدهید همه‌چیز را از دست خواهید داد.

بنابراین از مغز خود استفاده کنید و به خاطر داشته باشید که آنچه دیگران می‌گویند، فکر می‌کنند و یا انجام می‌دهند، اهمیتی ندارد، فقط آنچه شما انجام می‌دهید، مهم است.

۳-کار دشوار را در ابتدا انجام دهید
نکته سودمندی که در طی سال‌ها تجربه‌ام دریافتم این‌است که همواره کار دشوار را در ابتدا باید انجام داد و این‌کار نیاز به خود‌انضباطی دارد ولی بسیار آسان است. آقای شکست می‌گوید: اون رو بعد انجام بده، مشغول کاری بشو که جالب‌تر و لذت‌بخش‌تر باشه. اما آقای موفقیت می‌گوید: الان انجامش بده و وقتی تمامش کردی، احساس رضایت می‌کنی. همانند تمام عادات خوب، کمی طول خواهد کشید تا این عادات را کسب کنید ولی بزودی صورت خودکار به خود خواهد گرفت.

احتمالا این نیز یکی از مشخصه‌های افراد موفق است که ابتدا کار دشوار را انجام می‌دهند. اگر فقط یک نکته و اندرز بخواهید بگیرید، همین است. این کار پاداش بسیار فراوانی دارد و باعث کاهش استرس، افزایش احترام، موفقیت بشر، خود مدیریتی و خود کنترلی و در نهایت خوش اقبالی می‌گردد.

۴- به خودتان پاداش دهید
پس‌از آنکه کار دشوار را به پایان رسانیدید به خودتان پاداشی بدهید که انتظار آن‌را داشته باشید. اکثر ما در زمان کودکی و برای خوردن دارویی تلخ، قول شیرینی را از والدین خود گرفته‌ایم. همین کار را برای خودتان انجام دهید. این‌کار محرکی برای به اتمام رساندن آن‌‌کار دشوار و ادامه کار است (البته پس‌از گرفتن پاداش). پاداش من پس‌از یک تمرین ورزشی، یک دور شناست.

۵- از یک سیستم مدیریت زمان استفاده کنید
زمان ارزشمندترین منبع شما است. آقای شکست شما را تشویق می کند که آن را نادیده بگیرید. همین الان از خودتان صادقانه بپرسید: آیا از وقت خود با کارایی که می‌تواند باشد، استفاده می‌کنید؟ اگر جواب منفی است، آقای شکست و خود مدیریتی شما حاکمیت دارد.

۶- تناسب اندام خود را حفظ کنید.
معاینه کامل دوره‌ای کاری عاقلانه است، اما در میان این معاینات نیز باید بدن خود را در بهترین حالت نگه داریم. همچنان که بارها گفته‌ام، مغز در بدن سالم بهتر کار می‌کند.

در طی سالیان، من چند مرحله افسردگی راتجربه کرده‌ام، اما زمانی که ورزش منظم انجام می‌دادم و بدنم در وضعیتی مناسب، قوی و سالم بود، هرگز دچار افسردگی نشدم. اگرچه من از لحاظ پزشکی صلاحیت اظهارنظری ندارم، اما تجربه و نتایج خودم را می‌توانم بگویم. بنابراین برای‌ آنکه از زندگی لذت بیشتری ببرید، بدن خود‌را مدیریت کنید.

۷- زیاده‌ روی نکنید.
من عاشق خوردن و نوشیدن هستم. اعتراف می‌کنم که از انجام بسیاری از وسوسه‌های موجود، لذت می‌برم. اما زیاده‌روی در هر شکلی که باشد معلول پیام‌های آقای شکست است و نتیجه این‌‌ همان است که آقای شکست امیدوار است، یعنی رخوت و افسردگی و بیماری. مطمئن گردید که تعادل را در همه امور رعایت می‌کنید.

۸- با وسوسه‌ها و تعلل‌ها مقابله کنید
تعلل یعنی به تاخیر انداختن کاری که باید انجام گیرد. من پیشتر گفته بودم که هیچ فرد موفقی نبوده‌است که تعلل در کار خود نشان داده باشد. تعلل و موفقیت محال است که با هم باشند.

این چهار کلمه « همین الان انجام بده» دارای نیروی خود انگیزشی عظیمی است. این ضرب‌المثل را به

خاطر داشته باشید، کار امروز را به فردا میفکن و آن‌را عمل کنید.

۹- به خود بگویید من اراده‌ای قوی دارم.
نگویید که من اراده ندارم و یا اراده من ضعیف است. بلکه بگویید من اراده عظیمی دارم. و به گفتن این جمله ادامه دهید! همچنانکه این کتاب را می‌خوانید اهمیت فراوان این پیام را  درک می‌کنید. تاکید و تصدیق منظم و مثبت تبدیل به تصویر می‌گردد و در نهایت نتایج مطلوب را می‌آفریند ( و البته برعکس)

به همسر یا فرزندان خود بگویید «تو اراده عظیمی داری» همین باعث می‌گردد که آنان در برابر وسوسه مقاومت کنند. آن اراده‌ای که همه خواهان آن هستیم از طریق خود مدیریتی برای همه ما قابل حصول است. فقط ۳۰ روز آن‌را تمرین کنید. هرگاه آقای شکست شروع به وسوسه کرد، بگویید: «من اراده عظیم دارم» و از دیدن نتایج این‌کار حیرت زده خواهید شد.

۱۰- خود را باور کنید
افکار، عواطف، لذت‌ها، خشم و منش و روحیه خود‌را مدیریت کنید، زیرا همه ما قادر به کنترل خود هستیم. این سناریوی کوچک را تصور کنید. زن و شوهری در حال مشاجره شدید هستند در همان حال در زده می‌شود و دو تن از دوستان آنان پشت در هستند. این زوج چگونه این موقعیت را مدیریت می‌کنند؟ شخصی که در را باز می‌کند به فوریت افکار، رفتار، روحیه و حالت چهره خود را کنترل می‌کند. زمانی که مهمانان وارد منزل می‌شوند، دیگری نیز به یقین همین تغییرات را در خود انجام داده است. اگرچه جو کلی کمی تغییر کرده‌است، اما به خاطر این وقفه، خشم واقعی به ناکهان کنترل شده‌است. همانگونه که می‌بینید ما می‌توانیم خودرا کنتل کنیم فقط بستگی به این دارد که چقدر به این کنترل نیاز داشته باشیم.

یکی از بزرگترین ورزشکاران نیمه دوم قرن بیستم، دونده انگلیسی سباستین کو بود. من صحبت‌های او را درباره قدرت عظیم اراده، خود انضباطی، خود کنترلی و خود مدیریتی به یاد دارم که همان‌ها او را تبدیل به رکورددار جهان و المپیک در دوی ۸۰۰ متر و ۱۵۰۰ متر کرده بود. او حتی در صبح کریسمس نیز از رختخواب بیرون آمد تا تمرینش را انجام دهد. پس‌از شام کریسمس نیز به جلسه تمرین برگشت. او هر روز بی‌رحمانه تمرین می‌کرد.

سباستین کو چگونه توانسته بود چنین روحیه‌ای بدست آورد؟ آیا وی اراده‌ای قوی‌تر از ما داشت؟ آیا انضباط وی بیشتر بود؟ آیا خود کنترلی و خود مدیریتی وی کاراتر از ما بود، به یقین بله و با اجازه این‌را نیز اضافه می‌کنم که این امر به دلیل هدف، بینش و خواست شدید وی برای قهرمان جهان و المپیک شدن بود. بله، او بهایی پرداخت که به یقین از منافع آن لذت برد!

منبع: مدیر سبز

مدیریت الکترونیکی ارتباطات مشتریان( e-CRM ):

کسب موفقیت در شرایط تجارت امروزی نیازمند برنامه ریزی بازاریابی بر روی تفاوتهای ارزشی است . در شرایط فعلی با وجود رقبای زیاد در بازار حضور موفق شما در قبال افزایش کمیت و کیفیت خدمات تضمین خواهد شد. خدماتی که می تواند بعد از انجام تراکنش مالی ادامه داشته باشد و باعث افزایش میزان رضایت مشتریان از شما شود که این خود زمینه وفادار کردن مشتریان را فراهم خواهد ساخت.
استفاده از ابزارهای مختلفی همچون پست الکترونیک، سیستم پیام های کوتاه و… به شما این امکان را می دهد با یک سیاست مدون به صورت مدوام با مشتریان خود در ارتباط باشید و نام کالا یا سازمان خود را همیشه در گوشه ای از ذهن مشتریان بالقوه خود نقش حک کنید. ضمن این که استفاده درست از سیستم های مدیریت الکترونیکی ارتباطات مشتریان می تواند نقش مهمی در افزایش اعتماد مشتریان فعلی و موجود شما داشته باشد به گونه ای که خرید او پایان یک راه نباشد بلکه آغاز یک تعهد قلمداد شود.
مدیریت منابع اطلاعات :
تغییر سیستم های بازاریابی سنتی به الکترونیکی این امکان را به وجود آورده است تا زمینه کاربردی شدن بانکهای اطلاعاتی در برنامه های بازاریابی فراهم گردد از این رو باید گفت مدیریت منابع اطلاعاتی در یک سیستم یکپارچه بازاریابی موضوعی است که نباید به آن بی توجه بود. جمع آوری داده های دریافتی از مشتریان، ترکیب، پردازش ، تحلیل و در نهایت تهیه گزارش های خروجی کاربردی کاری است که به کمک بانکهای اطلاعاتی قوی و پویا قابل انجام است و سازمان و مدیران آن را در یافتن راه حل های مختلف توسعه بازار یاری خواهد داد.
اطلاعات به شیوه های مختلفی می تواند وارد چرخه بانکهای اطلاعاتی شما گردند. این کار می تواند در قالب نظر سنجی و یا سیستم های انتقادات و پیشنهادات صورت گیرد.
آموزش راه دور برای مشتریان و کارمندان:
محیط وب این امکان را برای شما بوجود می آورد تا با استفاده از ابزارهای گوناگون تمام سرویس های آموزشی پس از خرید و دوره های گارانتی را با استفاده از آن به انجام برسانید. آموزش جدید ترین پیشرفتها در تولیدات شما و اطلاعات کاربردی مورد نیاز یک مشتری ساکن در نقطه ای دور دست هرگز به صورت حضوری به صرفه نیست اما وب به او این امکان را میدهد تا اطلاعات مورد نیاز خود را هر چه سریعتر با کیفیت تر و تکمیل تر و به صورت ۲۴ ساته در اختیار داشته باشد. این شیوه یکی از بهترین گزینه ها در حفظ و تحکیم ارتباط مشتری با سازمان است.
از جنبه دیگر باید گفت آموزش ها بازاریابی نه تنها در قبال مشتریان بلکه برای کارمندان دفاتر و نمایندگی های شما نیز ضروری است و با توجه به اینکه کسب و کار الکترونیکی کاری است که زمان در آن خیلی سرنوشت ساز است نباید به خاطر یک دوره آموزشی تمرکز نیروهای خود را به هم بزنید و آنها را مجبور به حضور در کلاس های خود کنید. شما می توانید با استفاده از آموزش های تحت وب مهارتهای کارمندان خود را در زمنیه های مختلف بالا ببرید و اطلاعات مربوط به مشاغل آنها را در اختیار آنها قرار دهید.
چیزی که مسلم است آموزش های راه دور امروزه در سطح وسیعی استفاده می شوند . و برای همسو شدن آنها با سیاستهای توسعه بازار در سیستم های بازاریابی در سه شاخه زیر مورد استفاده قرار می گیرند :
• ارتقا سطح حرفه ای پرسنل
• آموزش برای فروش بیشتر
• آموزش مشتریان و نمایندگی ها
پست الکترونیک :
توسعه سیستم های بازاریابی منجر به توسعه کاربری یکی از ابزارهای مهم وب یعنی پست الکترونیک شده است. در استفاده از پست الکترونیک باید به دوجنبه مختلف کاربری درون سازمانی و برون سازمانی آن توجه داشت.
کاربرد پست الکترونیک در بازاریابی وبی از حد پیامها و متن فراتر رفته و قابلیت انتقال پرونده های صدا ، گرافیک ، تصویر و نقشه ها را برای پشتیبانی از فرآیندهای پیچیده تجارت پیدا کرده است .
پست الکترونیک این روزها جایگاه و ارزش و اقعی خود را در بین مدیران و کارمندان فعال در شاخه های مختلف تجارت الکترونیک باز کرده است. پست الکترونیک در تمام سطوح سازمانی قابلیت استفاده دارد .
از دیدگاه برون سازمانی استفاده از پست الکترونیک در برقراری ارتباط مداوم و پایدار با مشتریان موثر است. با استفاده از این ابزار شما می توانید مدیریت دقیقی بر نامه های ارسالی به مشتریان خود داشته باشید و بدون اینکه باعث اذیت آنها شوید به آنها اجازه دهید هر وقت مایل بودند از اطلاعات شما برخوردار شوند ضمن اینکه می توانید این حس را به مشتریانتان منتقل کنید که آنها برای شما ارزشمند و قابل احترام هستند.

کمک به طراحی منابع سازمانها و موسسات بزرگ :

دستیابی به راه حل های جامع و کلان مدیریتی برای طراحی منابع سازمان زمینه تقویت پایه های آن را فراهم می کند و باعث حفظ موقعیت در صحنه رقابت می شود .
با این دیدگاه استفاده از برنامه های نوین بازاریابی می تواند نقش موثری در تعیین جایگاه سازمان در بازار داشته باشد پس از تعیین جایگاه و مشخص شدن عوامل و پارامتر های موثر در روند رقابتهای بین سازمانی می توان بهترین راه حل را برای مدیریت منابع سازمانی پیشنهاد کرد این موضوع می تواند شامل یک زیر ساخت نرم افزاری جامع برای کنترل و اتوماسیون کلیه فرایندهایی تجاری و اقتصادی سازمان باشد برخورداری از یک چنین سیستم های جامع و یکپارچه ای می تواند شیوه بر

خورد مدیران سازمان را با جریان اطلاعات برای گرفتن تصمیمات کلان و کارمندان رده های مختلف را برای توسعه در کمیت و کیفیت خدمات یاری رساند. ضمن اینکه به علت تامین مناسب اطلاعات مدیریت بر فرایندهای استراتژیک، فرایندهای بحرانی و ریسک پذیر بسیار آسانتر و با دقت تر خواهد بود.

کمک به اتوماسیون جریان تولید، فروش و توزیع کالا:
ابزارهای وب به قدری گسترده شده اند که به راحتی به شما این امکان را می دهند که کلیه حرکات و رفتارهای مشتریان خود را نظارت، کنترل و جهت دهی کنید.
شما با برخورداری از سیستم های بازاریابی الکترونیکی می توانید به راحتی سیستم های دریافت سفارشات خود را به صورت مستقیم در اختیار کارخانه و یا انبار خود قرار دهید و گزارش کنترل موجودی انبار خود را لحظه به لحظه در اختیار داشته باشید.
ضمن اینکه با توسعه روشهای فروش برخط هزینه های شما به صورت قابل توجهی پایین خواهد آمد و این خود می تواند سود اولیه شما در استفاده از این سیستم ها باشد. سیستم های بازاریابی الکترونیکی می توانند به سیستم توزیع شما نیز کمک کنند و سر و سامان مناسبی بدهند تا از این طریق نظارت دو طرفه شما و مشتری بر جریان توزیع و ارسال کالا فراهم گردد.
تحول مراکز تماس تلفنی و برخط :
مراکز خدمات مشتری در اکثربنگاههای اقتصادی به یک مرکز سودآوری تبدیل شده اند وجای خود را در حد یک امر ضروری در سازمان بازکرده اند . امروزه انجام خدمات بازاریابی بدون مراکز تماس مشتریان امری غیر قابل چشم پوشی است. شرکتها در هر اندازه و هر نوع فعالیت ، با داشتن مراکز تماس می توانند بهترین تلاش را در صحنه های رقابت تخصصی انجام دهند . یک مرکز تماس با طراحی خوب می تواند سازمان را توانایی های مختلفی از جمله موارد زیر را برای سازمان به ارمغان بیاورد :
• رشد رازداری و حفظ مشتری و اعتماد سازی نسبت به مجموعه سازمان.
• افزایش قابلیت رقابت از طریق بکارگیری مزایای تکنولوژی ها.
• بهره وری پرسنل از طریق پیوسته کردن فرآیندهای کسب و کار

منبع: www.article.refco.ir

تعاریف مدیریت

هنر انجام کار بوسیله دیگران.
اداره کردن مجموعه ای به صورت هماهنگ وهمسو برای نیل به هدف .
اهمیت مدیریت :
مدیریت از دیر باز در فعالیت های انسان وجود داشته البته نه به اندازه و اهمیتی که در حال حاضروجود دارد.انسان برای انجام هر فعالیتی باید از عوامل زیادی بهره ببرد اما این عوامل به خودی خود موجب نیل به هدف نمی شود چون این عوامل باید با یکدیگر هماهنگ باشند و یک مجموعه ی یکپارچه را تشکیل دهند تا بتوانند به هدف خود برسند اما این هماهنگی نیز به خودی خود به دست نمی اید . در اینجا ست که ما به اهمیت مدیریت پی می بریم.
لذت بخش ترین تجربه ای که انسان در زندگی دارد رسین به هدف در کوتاه ترین و مناسب ترین زمان ممکن است واین امرجز با بهره جویی از مدیریت ممکن نیست.
هیچ مجموعه ای نمی تواند بدون رهبری و مدیریت به هدف خود دست یابد و اگر دست یابد به طور اتفاقی بوده و قابل تکرار نمی باشد در نتیجه هر سازمان و گروهی به مدیریت و رهبری احتیاج دارد آن هم مدیریتی کار امد .
دیدگاه سنتی مدیریت و تاریخچه ی آن :
مدیریت علمی است که پس از انقلاب صنعتی به عنوان علمی مجزا بوجود امد.
در دیدگاه سنتی مدیریت عقیده بر این بوده که مدیریت یک ذوق است و هر کس این ذوق را داشته باشد مدیری موفق است .
برخی دیگر مدیریت را یک هنر می دانستند و معتقد بودند که فرد دارای این هنر می تواند در مدیریت موفق باشد . اما می بینیم که امروزه چنین اعتقادی وجود ندارد و ثابت شده که مدیریت علاوه بر تعاریف بالا از راه اکتساب نیز بدست می اید.
امروزه مدیریت علمی شده و مدیریت علمی باید بر پایه ی دیگر علوم و بویژه علم مدیریت باشد .
علم مدیریت چیزی نزدیک به ۵۰ سا ل است که در رشد مطلوبی به سر می برد اما متاسفانه درکشور ما به جای استفاده از مدیریت علمی از همان مدیریتی که در ۵۰ گذشته استفاده می شود. در هر حال مدیریت در سال های اخیر مرد توجه خاصی قرار گرفته که می تواند موجب پیشرفت این علم شود .
خلاقیت مدیران :
یک مدیر برهی موفقیت در کار بایدخلاقیت داشته باشد.خلاقیت خلاقیت یعنی بکار گیری استعداد و توانیی ذهنی برای ایجاد یک فکر نو با مفهوم جدید.
هر سازمان باید برای بهبود وضعیت خود از استعداد مدیران خود استفاده کند . هر انسانی دارای خلاقیت است و تنها برای بروز ان باید موهنع سر راه بروز ان را از بین برد.
مدریت موفق و موثر :
مدیریت موفق یعنی رسیدن به هدف و یا چیزی بیشتر از ان است.
ویلیام جیمز پس از تحقیقات فراوان می نویسد:
کارکنان ساعتی می توانند با ۲۰ الی ۳۰ تواناییشان می توانند شغلشان زرا حفظ کنندو اخراج نشوند و این در حالی است که اگر کارکنان انگیزه داشته با شند می توانند از ۸۰ الی۹۰ توانایی خود استفاده کنند .
و مدیری که بتواند حداقل کار مورد قبول را با استفاده ازامکانات مدیری مانند :
توبیخ- کسر حقوق و ……..فراهم سازد مدیر موفق نامیده می شود اما مدیری که بتواند ۸۰ الی۹۰ درصد توانایی کارکنان خود را به کار گیرد مدیری موثر است.

منبع: www.article.refco.ir

داده کاوی درمدیریت ارتباط بامشتری

• چکیده
شرکتهای امروزی از طریق تجزیه و تحلیل چرخه زندگی مشتری به افزایش ارزش مشتری دست یافته اند. ابزارها و فناوریهای انبار داده، داده کاوی و دیگر تکنیک های مدیریت ارتباط با مشتری، روشهایی هستند که فرصتهای جدیدی را برای تجارت فراهم کرده اند.
در واقع دیدگاه محصول محوری جای خود را به مشتری محوری داده است. بنابراین، با جمع آوری داده های مربوط به مشتری و تصمیم گیری براساس الگوهای استخراج شده از روابط پنهان میان داده ها به وسیله ابزار داده کاوی، می توان به خواسته مشتری محوری خود جامه عمل پوشاند. این مقاله مفاهیمی از مدیریت ارتباط با مشتری و یکی از عناصر آن – داده کاوی- را مورد بررسی قرار می دهد.
• مقدمه
در سالهای اخیر فرهنگ تجارت به پیشرفتهایی نایل گشته است. مطابق با آن روابط اقتصادی مشتریان به شیوه های بنیادی و اساسی در حال تغییر است.
شرکتها به منظور نظارت بر اینگـــــونه تغییرات نیازمند ارایه راه حلها هستند. ظهور و پیدایش اینترنت در تغییر جهت مرکز توجه بازاریابی نقش بسزایی داشته است. چنانچـــــه اطلاعات بر خط (ON LINE) بیشتر در دسترس قرار گیرد موجب آگاهی و هوشیاری بیشتر مشتریان می گردد.
آنها در جریان تمام آنچه ارایـــــه و پیشنهاد می شود قرار می گیرند و تقاضای بهترینها را دارند. برای از عهده برآمدن در چنین شرایطی باید سیستم هایی که بتواند به طور دقیق نسبت به مشتریان واکنش نشان دهد به کـــار رود. جمع آوری آمار مشتریان و داده های رفتاری آنها این هدف اصلی و دقیق را ممکن می سازد.
این نوع هدفگیری به یک برنامه ریزی عالی هنگام ایجاد یک رقابت سخت و به مشخص کردن مشتریان بالقـوه هنگام عرضه محصولات جدید کمک می کند.
.داده کاوی
امروزه با حجم عظیمی از داده ها روبرو هستیم. برای استفاده از آنها به ابزارهای کشف دانش نیاز داریم. داده کاوی به عنوان یک توانایی پیشرفته در تحلیل داده و کشف دانش مورد استفاده قرار می گیرد.
داده کاوی در علوم (ستاره شناسی،…)‌در تجارت (تبلیغات، مدیریت ارتباط با مشتری،…) در وب (موتورهای جستجو،…) در مسایل دولتی (فعالیتهای ضد تروریستی،…) کاربرد دارد.
عبارت داده کاوی شباهت به استخراج زغال سنگ و طلا دارد. داده کاوی نیز اطلاعات را که در انبارهای داده مدفون شده است، استخراج می کند.
در واقع هـــــدف از داده کاوی ایجاد مدل هایی برای تصمیم گیری است. این مدلها رفتارهای آینده را براساس تحلیلهای گذشته پیش بینی می کنند. به کاربردن داده کاوی به عنوان اهرمی برای آماده سازی داده ها و تکمیل قابلیتهای انباره داده (DATA WAREHOUSE) ، بهترین موقعیت را برای به دست آوردن برتریهای رقابتی ایجاد می کند.
سیستم های بانک داده (DATA BASE) ، نقشی کلیدی در سیستم های مدیریت و انبار داده، بازی می کنند. یک سیستم بانک داده، شامل فایل های بانک داده و سیستم های مدیریت بانک داده است.
اغلب تجارت ها به تصمیم گیریهای استراتژیک و یا اتخاذ خط مشی های جدید برای خدمت رسانی بهتر به مشتریان نیاز دارند. به عنوان مثال فروشگاهها آرایش مغازه خود را برای ایجاد میل بیشتر به خرید مجدداً طراحی می کنند و یا خطوط هواپیمایی تسهیلات خاصی را برای مشتریان جهت پروازهای مکرر آنها در نظر می گیرند.
این دو مثال به داده هایی در مورد رفتار مصرفی گذشته مشتریان برای تعیین الگوهایی به وسیله داده کاوی، نیاز دارد. براساس این الگوها تصمیمـــات لازم اتخاذ می شود. در واقع ابزار داده کــــاوی، داده را می گیرد و یک تصویر از واقعیت به شکل مدل می سازد، این مدل روابط موجود در داده ها را شرح می دهد.
از نظر فرایندی فعالیتهای داده کاوی به سه طبقه بندی عمومی تقسیم می شوند:
اکتشاف : فرایند جستجو در یک بانک داده برای یافتن الگوهای پنهان، بدون داشتن یک فرضیه از پیش تعیین شده درباره اینکه این الگو ممکن است چه باشد.
مانند تحلیلهایی که برحسب کالاهای خریداری شده صورت می گیرد، اینگونه تحلیلهای سبدی نشانگر مواردیست که مشتری تمایل به خرید آنها دارند. این اطلاعات می تواند به بهبود موجودی، استراتژی طراحی، آرایش فروشگاه و تبلیغات منجر گردد.
مدل پیش بینی : فرایندی که الگوهای کشف شــده از بانک داده را می گیرد و آنها را برای پیش بینی آینده به کار می برد.
مانند پیش بینی فروش در خرده فروشی، الگوهای کشف شده برای فروش به آنها کمک می کند تا تصمیماتی را در رابطه با موجودی اتخاذ کنند.
تحلیلهای دادگاهی : به فرایند به کارگیری الگوهای استخراج شده برای یافتن عوامــل داده ای نامعقول و متناقض مربوط می شود.
مانند شناسایی و تشخیص کلاهبرداری در موسسات مالی. کلاهبرداری به میزان زیادی پرهزینه و زیان آور است، بانکها می توانند با تحلیل دادوستدهای جعلی گذشته الگوهایی را برای تشخیص و کشف کلاهبرداری به دست آورند.
• مدیریت ارتباط با مشتری
مدیریت ارتباط با مشتری یک فرایند تجاری است که تمام جوانب مشخصه های مشتری را آدرس دهی می کند، دانش مشتری را بــه وجود می آورد، روابط را با مشتری شکل می دهد و برداشت آنها را از محصولات یا خدمات سازمان ایجاد می کند. مدیریت ارتباط با مشتری توسط چهار عنصر از یک چارچوب ساده تعریف شده است: دانش، هدف، فروش و خدمت.
مدیریت ارتباط با مشتری با درنظر گرفتن اینکه چه محصولات یا خدماتی، به چه مشتریانی، در چ

ه زمانی و از طریق چه کانالی عرضه شود، بهبود را در پی خواهد داشت. این مدیریت از اجزای مختلفی تشکیل شده است.
پیش از اینکه فرایند آن آغاز شود، شرکت باید اطلاعات مشتری را در اختیار داشته باشد. این اطلاعات می تواند از داده های داخلی مشتریان و یا از داده های منابع خارجی خریداری شده، به دست آید. برای داده های داخلی منابع مختلفی وجود دارد مانند پــرسشنامه ها و بلاگ ها ، سوابق کارت اعتباری و….
منابع داده خارجی یا بانکهای داده خریداری شده مانند آدرسها، شماره تلفن ها، پروفایل های بازدید از وب سایتها کلیدی برای به دست آوردن دانش بیشتری از مشتری است.
بیشتر شرکتها، بانکهای داده ای عظیمی شامل داده های بازاریابی، منابع انسانی و مالی را دارا هستند. بنابراین، سرمایه گذاری در زمینه انبار داده، یکی از اجزای حیاتی در استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری است.
پس از تهیه و تخصیص منابع داده، سیستم مدیریت ارتباط با مشتری باید با به کارگیری ابزارهایی مانند داده کاوی، داده ها را تجزیه و تحلیل کند.
اعم از اینکه شرکت تکنیک های آماری سنتی را به کار می برد یا یکی از ابزارهای نرم افزاری مانند داده کاوی را، کارشناسان نیاز به فهم داده های مشتری و روابط تجاری دارند. بنابراین، داشتـــن افرادی متخصص که این داده ها را با ابزارهای مربوطه استخراج و به صورت اطلاعات درآورند، مهم است.
• چرخه زندگی مشتری
واژه چرخه زندگی مشتری به مراحلی در ارتباط بین مشتری و تجارت بر می گردد و آگاهی نسبت به آن موجب سودآوری مشتری می شود. عموماً چهار مرحله در چرخه زندگی مشتری وجود دارد:
۱مشتریهای بالقوه : افرادی که هنوز مشتری نیستند ولی در هدف بازار قرار دارند؛
۲.مشتریهایی که عکس العمل نشان می دهند: مشتریان بالقوه یا احتمالی که به یک محصول یا خدمت علاقه و واکنش نشان می دهند.
۳.مشتریهای بالفعل: افرادی که در حال حاضر محصول یا خدمتی را به کار می برند.
۴.مشتریهای سابق: اینگونه افراد مشتریان مناسبی نیستند چرا که مدت زیادی در هدف فروش قرار ندارند و یا خریدشان را به سمت محصولات رقیب برده اند.
•فرایند داده کاوی در مدیریت ارتباط با مشتری
داده کاوی یکی از عناصر مدیریت ارتباط با مشتری است و می تواند به حرکت شرکتها به سمت مشتری محوری کمک کند.
فرایند داده کاوی در مدیریت ارتباط با مشتری به صورت زیر است .
داده های خام از منابع مختلفی جمع آوری می شوند و از طریق استخراج، ترجمه و فرایندهای فراخوانی به انبار داده این مدیریت وارد می شوند. در بخش مهیـــاسازی داده، داده ها از انبار خارج شده و به صورت یک فرمت مناسب برای داده کاوی در می آیند.
•بخش کشف الگو شامل چهار لایه است:
۱. سوالهای تجاری مانند توصیف مشتری،
۲. کاربردها مانند امتیازدهی، پیش گویی،
۳. روشها مانند سری های زمانی، طبقه بندی،
۴. الگوریتم ها.
در این بخش روشهای داده کاوی با کاربرد مخصوص خود برای پاسخ به سوالهای تجاری که به ذهن می رسند، الگوریتم هایی را استخراج می کنند و از این الگوریتم ها برای ساخت الگو استفاده می شود.
در بخش تجزیه و تحلیل الگو، الگوها به یک دانش مفید و قابل استفاده تبدیل می شوند و پس از بهبود آنها، الگوهایی که کارا محسوب می شوند در یک سیستم اجرایی به کار گرفته خواهند شد.
• نتیجه گیری
رابطه مشتری با زمان تغییر می کند و چنانچه تجارت و مشتری درباره یکدیگر بیشتر بدانند این رابطه تکامل و رشد می یابد. چرخه زندگی مشتری چارچوب خوبی برای به کارگیری داده کاوی در مدیریت ارتباط با مشتری فراهم می کند.
در بخش ورودی داده کاوی، چرخه زندگی مشتری می گوید چه اطلاعاتی در دسترس است و در بخش خروجی آن، چرخه زندگی می گوید چه چیزی احتمالاً جالب توجه است و چه تصمیماتی باید گرفته شود.
داده کاوی می تواند سودآوری مشتری های بالقوه را که می توانند به مشتریان بالفعل تبدیل شوند، پیش بینی کند و اینکه تا چه مدت به صورت مشتریان وفادار خواهند ماند و چگونه احتمالاً ما را ترک خواهند کرد.
بعضی از مشتریان مرتباً مراجعاتشان را به شرکتها برای کسب مزیتهایی که طی رقابت میان آنها به وجود می آید، تغییر می دهند. در این صورت شرکتها می توانند هدفشان را روی مشتریانی متمرکز کنند که سودآوری بیشتری دارند.
بنابراین می توان از طریق داده کاوی ارزش مشتریان را تعیین، رفتار آینده آنها را پیش بینی و تصمیمات آگاهانه ای را در این رابطه اتخاذ کرد.
خلاصه:
شرکتهای امروزی از طریق تجزیه و تحلیل چرخه زندگی مشتری به افزایش ارزش مشتری دست یافته اند. ابزارها و فناوریهای انبار داده، داده کاوی و دیگر تکنیک های مدیریت ارتباط با مشتری، روشهایی هستند که فرصتهای جدیدی را برای تجارت فراهم کرده اند

منبع: www.article.refco.ir

چگونه رهبری بانفوذ باشیم؟

دکتر جان سی مکس ول می گوید، “مقیاس واقعی رهبری و مدیریت، نفوذ است، نه کمتر و نه بیشتر.” شایان ذکر است که جان سی مکس ول، متخصص مدیریت و رهبری در دنیای تجارت است.
برای مدیران طبیعی است که بخواهند هر چیز تازه ای درمورد رهبری را یاد بگیرند. بالاتر از درک و فهمیدن رهبری، این است که یاد بگیریم که رهبری امری است که با نفوذ و تاثیر سروکار دارد نه چیز دیگر.
اگر فکر میکنید که همه چیز را درمورد رهبری یادگرفته اید، تا اتمام این مقاله صبر کنید. دلیل اینکه باید یاد بگیریم که رهبری با مسئله قدرت نفوذ سروکار دارد این است که خودتان را در موقعیتی قرار خواهید داد که رهبری شوید که از نظر تخصصی و شخصیتی نفوذ بیشتری داشته باشد.
قبل از اینکه یادبگیریم که چرا رهبری با مسئله قدرت نفوذ سر و کار دارد، باید بفهمیم که رهبری و نفوذ هر کدام چه معنا و مفهومی دارند. رهبری به این شیوه تعریف میشود: قدرت هدایت و راهنمایی کردن، و مفهوم نفوذ نیز این است: توانایی تاثیر گذاشتن روی افراد به طوری که بدون اعمال زور و فشار، آنها را به انجام کاری ترغیب کنیم.
● سه نکته مهم که به آن می پردازیم عبارتند از:
۱) هیچکس ذاتاً رهبر به دنیا نمی آید.
۲) باید بین رهبرانی که فقط این مقام را یدک می کشند و رهبران واقعی تمایز قائل شد.
۳) پرورش رهبران دیگر
قبل از هر چیز، متخصص رهبری و مدیریت، والتر بِنیس، می گوید، “بدترین و خطرناکترین تصور غلط درمورد رهبری این است که رهبران ذاتاً رهبر به دنیا می آیند و یک عامل ژنتیکی آنها را به سمت رهبری می کشاند. این باور یعنی مردم یا این قدرت را در خود دارند و یا ندارند. که واقعاً بی معنی است. درواقع، عکس این مسئله صحیح است. رهبران ساخته می شوند نه که به دنیا می آیند.”
حق با والتر بنیس است، رهبران پرورش داده شده و تعلیم می یابند نه اینکه ذاتاً رهبر به دنیا بیایند. مردم تصور می کنند که مدیر عامل های کارخانه های بزرگ یا سوپراستارهای عرصه ورزش ذاتاً رهبر به دینا آمده اند، اما حقیقت ندارد. آنها سالها برای رسیدن به این درجه زحمت کشیده اند و مهارت آموخته اند.
پس چطور می توان رهبری بانفوذ شد؟ اگر یاد در تمام طول عمرتان فقط یاد بگیرید، می توانید رهبری بانفوذ شوید. افراد می توانند با مطالعه کردن و الگو قرار دادن سایر رهبران، رهبری بانفوذ شوند.
شرکت در سمینارها، مشاهده و گوش دادن به نوارهای آموزشی و فعالیت در کنفرانس های رهبری می تواند شما را به یک رهبر تعلیم دیده تبدیل کند.
برای تشخیص خود بعنوان یک رهبر بانفوذ، باید بتوانید تفاوت بین رهبرانی که فقط این مقام را یدک می کشند و رهبران واقعی را تشخیص دهید. دلیل اهمیت آن چیست؟
وقتی توانستید تفاوت بین رهبرانی که فقط این مقام را یدک می کشند و رهبران واقعی را تشخیص دهید، می توانید بفهمید که چه کسی مردم را هدایت می کند. مثال آن یک مدیرعامل است که این عنوان را یدک می کشد، اما حوزه نفوذ او به سایر رهبران موقعیتی محدود می شود.
از طرف دیگر، مدیریت منابع انسانی یک مقام و مامور فعال است. به عبارت دیگر، مدیریت منابع انسانی باید بتواند با سازمان های داخلی و خارجی و مردمی که میتوانند به ارتقاء شرکت کمک کنند، کار کند. مدیریت منابع انسانی یک رهبر واقعی است چون در کل سازمان نفوذ دارد و پرسش و پاسخ های مورد نیاز رهبران موقعیتی در دست آنهاست.
دفعه بعدی که در یک میتینگ شرکت داشتید، باید بتوانید بین رهبرانی موقعیتی و رهبران واقعی تمایز قائل شوید.
و آخر از همه به این نکته می رسیم که یکی از اولویت های رهبرای باید پرورش رهبرای دیگر باشد. اما چرا؟
رهبرانی که رهبران دیگری را پرورش می دهند، تاثیر بسیار بالاتری در سازمان خود میگذارند که به هیچ طریق دیگر قابل حصول نیست، نه با افزایش منابع، نه با کاهش هزینه ها، نه با افزایش حاشیه سود، نه با آنالیز سیستم ها، یا اجرای سیستم های مدیریتی با کیفیت بالا و….
پرورش رهبران دیگر برای ارتقاء سطح کمپانی یا شرکتتان بسیار مهم و حیاتی است. اینکار باید جزء اولویت های شما باشد.
اگر رهبری بانفوذ باشید به شما قول می دهم که بتوانید به بهترین شکل سازمان یا شرکت خود را مدیریت و رهبری کنید و قوای انسانی خود را نیز به حد ماکسیمم برسانید. منتظر چه هستید، از همین امروز شروع کنید.

منبع: www.article.refco.ir

مدیریت و بهره وری

در جهان کنونی دیگر نمی توان حیطهِ «بازاریابی و فروش» را با ابزارهای محدود گذشته تعریف کرد، بلکه باید با روش های علمی و تعاریف جدیدی که در حوزه بازاریابی و فروش مطرح گردیده است، آشنا شد و در مقام عمل، آن ها را به کار بست. تجربه های تاریخی نشان می دهند آنان که از منظر سنتی و تجربی و با نگرشی سطحی به مفاهیم مشتری، کالا، بازار، فروش، خرید، رقابت، تبلیغات، کیفیت و… نگاه کرده و می کنند ضمن آن موفقیتی در این راه بدست نیاورده اند، بلکه سرمایه های خود را نیز از دست داده اند.
در بررسی وضعیت این گونه بنگاه های اقتصادی مشخص شده است که سرمایه گذاری و تولید کالا و نیز خدمات، بدون در نظر گرفتن مبانی علمی بازاریابی و فروش، منشا این عدم موفقیت بوده است. در گذشته اگر تولید و عرضه کالا محدود بود، امروز دیگر برای تولید هیچ محصولی محدودیت وجود ندارد. بازارها گسترش یافته اند، رقابت ها فشرده و تنگاتنگ شده اند و نقش مشتریان از حالت پیروی از تولیدکنندگان به هدایت سرمایه گذاران، تولیدکنندگان و حتی محققان و نوآوران مبدل گشته است.
به این ترتیب، مفهوم بسیاری ار واژه های متداول در امر بازاریابی و فروش گسترده تر و کامل تر شده اند و در برخی موارد نیز مفاهیم جدیدی به این مباحث اضافه گردیده است. نکته اساسی که در بحث های علمی بازاریابی و فروش مطرح گردیده است، سمت وسوی کلیه فعالیت های بنگاه اقتصادی برای تامین نیازهای مشتری و کسب رضایت و اعتماد اوست. مطلبی که در گذشته کمتر بدان توجه شده و یا لااقل از چنین جایگاه مهمی که تمام فعالیت های یک بنگاه اقتصادی را تحت تاثیر خود قرار دهد، برخوردار نبوده است. در این چارچوب، مشتری فرد فاضل، هوشمند و دانایی است که درباره تامین نیازهای خود بخوبی مطالعه و بررسی می کند. بازار گسترده و کالاهای متنوع در اختیار دارد و با توجه به امکانات و استعداد خود به مقوله های قیمت، مرغوبیت، کیفیت و… توجه می کند و برای هر یک از این موارد ارزش گذاری می نماید. با رفتارهایی که از خود نشان می دهد، امکان موفقیت یا عدم موفقیت یک بنگاه اقتصادی را فراهم می سازد.
زیرا در محدوده علمی بازاریابی و فروش، سرمایه گذاران، مدیران، عوامل تولید، مهندسان و کارشناسان موفقیت خود را مرهون کسب رضایت و اعتماد مشتری می دانند. بدین معنا که سرمایه گذاران با بررسی در خواست ها و رفتارهای مشتری، نسبت به هدایت سرمایه های خود در بخش های تولیدی و خدماتی، علاوه بر تضمین سرمایه، منافع بیشتری را عاید خویش می کنند. مدیران نیز با تامین خواسته های مشتری به حیات اقتصادی بنگاه تداوم می بخشند و با خاطری آسوده به برنامه ریزی های درازمدت می پردازند و ضریب موفقیت خویش را افزایش می دهند. عوامل تولید با توجه به خواست ها و نیازهای مشتری در تولید محصول با کیفیت موفق می شوند تا توانایی های فنی و اجرایی خویش را افزایش دهند. مهندسان و کارشناسان با بهره گیری از ایده ها و پیشنهادهای مشتری، اطلاعات مناسبی را برای طراحی، سازماندهی، اصلاح و بهبود تلاش در حوزه فعالیت های خرد و کلان اقتصادی، سبب گردش سرمایه، افزایش تولید، ایجاد اشتغال، مبادله کالا (واردات و صادرات)، فعالیت های خدماتی، تحقیقاتی و توسعه ای و… خواهد شد که سامان یافتن و رونق اقتصادی هر جامعه را به دنبال می آورد.
● مشتری گرایان:
با درک صحیح از مفهوم مشتری و توجه به تامین نیازها و استعدادهای وی و نیز همسویی با نظرها و آرای او، به ساماندهی بنگاه اقتصادی خویش می پردازند و رمز موفقیت خود را بر پایهِ اصولی قرار می دهند که با «مشتری شناسی» آغاز، با «مشتری گرایی» سامان و با «حفظ رضایت و اعتماد مشتری» تداوم می یابد.
● تعریف مشتری و انواع آن:
در فرهنگ و ادب پارسی مفهوم «مشتری» مترادف با «خریدار» است و در مباحث مربوط به بازاریابی و فروش، مشتری به مخاطبانی گفته می شود که توانایی و استعداد خرید کالا و یا خدمتی را داشته باشند. در این تعریف «توانایی» یعنی امکان پرداخت وجه و «استعداد» به مفهوم درک و شناخت مزیت های کالا و خدمتی که موجب تامین بخشی از نیازهای مخاطب می¬شود، به کار گرفته شده است. بنابراین، تبدیل یک مخاطب به مشتری هنگامی محقق خواهد شد که عناصر توانایی و استعداد به صورت توام در وی بروز کند تا عمل «خرید» انجام پذیرد. برخورداری از توانایی بدون داشتن استعداد شناسایی کالای مورد نظر و یا بالعکس داشتن استعداد خرید ولی فاقد توانایی پرداخت، امکان شکل گیری فرآیند خرید را میسر نمی سازد.
▪ انواع مشتری:
تقسیم بندی مشتری به لحاظ نحوهِ حضور وی در فرآیند خرید به شکل های زیر انجام می¬شود:
۱- مشتری حقیقی:
به افرادی که با ماهیت فردی و حقیقی خود در فرآیند خرید شرکت می¬کنند مشتری حقیقی گفته می¬شود، مانند بسیاری از خریدهای روزانه که افراد حقیقی انجام می¬دهند.
۲- مشتری حقوقی:
به شرکت ها، سازمان ها، نهادها و بنگاه های اقتصادی که در چارچوب شخصیت¬های حقوقی در فرآیند خرید شرکت می¬کنند، مشتری حقوقی گفته می¬شود، مانند خریدهایی که وزارت¬خانه ها، موسسات و شرکت ها انجام می¬دهند.
۳- مشتری سازمانی:
مشتری از دیدگاه سازمان تولید¬کننده کالا یا عرضه کننده خدمات نیز به دو قسمت درون سازمانی و برون سازمانی تقسیم بندی شده است. بدین ترتیب که در زنجیره های تولیدی و خدماتی، مشتریان کسانی هستند که نتیجهِ

کار، معطوف به ایشان است. مثلاً در خط تولید خودرو، واحد مونتاژکننده، مشتری سازنده قطعه است. این گونه مشتریان را مشتری درون سازمانی می¬گویند. در همین سازمان، مصرف کنندهِ خودرو، مشتری برون سازمانی است.
۴- مشتری جغرافیایی:
تقسیم بندی دیگری که برای مشتری مطرح شده است، مربوط به محدوده جغرافیایی است، بدین ترتیب که مشتری موجود در یک محدوده جغرافیایی (محله، منطقه، شهر، کشور) مشتری داخلی و خارج از محدوده جغرافیایی مورد نظر مورد نظر، «مشتری خارجی» نام دارد.
●نیاز مشتری:
به لحاظ مفهومی و در نظر عامه، نیاز، مترادف با حاجت، درخواست، استدعا، التماس، مقصود، آرزو، میل، خواهش، محبوب، فقر، تنگدستی، اظهار خضوع، خشوع، تضرع و… کاربرد یافته است. از مجموع این مفاهیم می توان نیاز را هر نوع کمبودی دانست که برای انسان به وجود می آید. ما برای تعریف نیاز مشتری، به شکل زیر از آن استفاده می کنیم:
« نیاز مشتری عبارت است از هر نوع احساس کمبودی که برای مشتری به وجود می آید و او تلاش می کند تا با بهره گیری از استعداد و توانایی خود نسبت به رفع آن اقدام نماید.»
▪ انواع نیازهای مشتری:
با توجه به مفهوم گسترده¬ای که در تعریف نیاز مشتری وجود دارد، امکان تقسیم بندی جامع و کاملی از نیازهای مشتری دشوار است. لیکن از آن جایی که نیاز، مبنای رفتار مشتری در فرآیند خرید است، طبقه¬بندی زیر را که بیشتر به لحاظ مفهومی در جامعه متداول گردیده است، در اختیار خوانندگان قرار می¬دهیم. این طبقه بندی می¬تواند زمینه های مساعدی را در شناخت رفتارهای مبنایی مشتری نشان دهد و در تامین بخش هایی از نیاز وی موثر باشد.
۱- نیازهای حیاتی (بیولوژیک):
نیازهایی را که با تداوم زندگی و حیات مشتری ارتباط تنگاتنگ دارد، نیازهای حیاتی می گویند، مانند هوا، آب، غذا، دارو و…
ب) نیازهای اساسی:
به نیازهایی گفته می شود که از نظر مشتری نقش اساسی و تعیین کننده ای دارد. مانند پوشاک و مسکن برای افراد حقیقی و آب، برق، راه و ارتباطات از نظر دولت.
۲- نیازهای عادی:
به نیازهایی گفته می شود که مشتری در توانایی و استعداد خود برای تامین آن ها از روند عادی و یکنواخت بهره می گیرد . مانند ایاب وذهاب و…
۳- نیازهای فردی:
نیازهایی که مشتری در تامین آن ها به توانایی و استعداد خود متکی است؛ مانند فکرکردن، خوابیدن، کارکردن و یا استراحت و مطالعه و…
۴- نیازهای اجتماعی:
به نیازهایی که مشتری از طریق جمع و یا افراد دیگر نسبت به تامین آن اقدام می نماید، نیازهای اجتماعی گفته می شود، مانند آموزش، درمان و…
۵- نیازهای مادی:
نیازهای ملموسی را که مشتری به آن توجه دارد؛ نیازهای مادی می گویند، مانند غذا ، پوشاک، خودرو و…
۶- نیازهای معنوی(غیر عادی):
در برابر نیازهای مادی، نیازهایی نیز وجود دارند که به چشم دیده نمی شوند؛ مانند آرامش، عبادت، تفریح، عدالت خواهی، امنیت و… که به آن ها نیازهای معنوی اطلاق می شود.
نکته مهم:
به طوری که ملاحظه می شود، اولا نیازهای مشتری نامحدود است. ثانیا امکان تقسیم بندی نیازهای دیگر وجود دارند و طبقه بندی های فوق صرفا به منظور آشنایی با چگونگی دسته بندی نیازها در جامعه بیان شده است. از سوی دیگر باید به این نکتهِ مهم نیز توجه داشت که ممکن است، نیازی برای مشتری خاص جزء نیازهای اساسی به شمار رود، درحالی که آن نیاز برای مشتری دیگر، نیازی عادی محسوب می گردد. بنابراین: «در ارزیابی نیاز مشتری، لازم است رفتار وی با توجه به توانایی ها و استعدادهای او، مبنای شناسایی و مطالعه قرار گیرد».

منبع: www.article.refco.ir