بایگانی دسته: اصول و فنون مذاکره

اصول و فنون مذاکره

یادگیری از برترین متقاضیان کار در تاریخ

«آنان که نمی‌توانند گذشته را به خاطر آورند، محکوم به تکرار اشتباهات آن هستند». این جمله‌ای است از جورج سانتایانا، فیلسوف سرشناس قرن بیستم. با چنین استدلالی بود، که یکی از محققان حوزه‌ی علوم منابع انسانی و مقاله نویس موسسه‌ی INC بر آن شد تا به بررسی شواهد تاریخی برترین تقاضانامه‌های استخدام بپردازد. این اقدام موجب می‌شد تا دست‌اندرکاران حوزه مدیریت منابع انسانی و استعدادشناسان بتوانند تصمیمات سنجیده‌تری در خصوص جذب منابع انسانی شایسته اتخاذ کنند.
مهارت ما در استخدام و حفظ بهترین افراد، بیش از هر عامل دیگری، موفقیت‌مان را در قامت مدیریت یک سازمان تعیین می‌کند. جذب و نگهداشت افرادی که برای رسیدن به اهدافمان به ما یاری دهند، عاملی است که باعث می‌شود همه چیز خوب پیش برود. جیم کالینز نیز در کتاب پرفروش خود به نام از خوب به عالی، می‌نویسد که راه ساختن یک شرکت موفق “استخدام افراد مناسب، اخراج افراد نامناسب و منصوب کردن افراد مناسب در جایگاه درست است”
شما چگونه شایستگان و برترین‌ها را به استخدام در می‌آورید؟ یکی از نخستین وظایف مدیران بنگاههای اقتصادی و بویژه شرکتهای نوپا، ایجاد تیم‌های کاری منسجم و متناسب است. این فرآیند، دشوارترین و در عین حال از اثرگذارترین وظایف مدیریتی در سطح سازمان است. فرآیند استخدام عموما، با شغل‌شناسی و فهرست کردن شایستگی‌های لازم و سپس درج آگهی در جراید و دیگر رسانه های اطلاع‌رسانی آغاز می‌شود.
چنانچه این اگهی  با شکل و محتوای مناسب در رسانه‌ای فراگیر و متناسب با تخصص سازمان و در روزهای مشخصی به چاپ برسد، احتمالاً تعداد فراوانی تقاضانامه استخدام دریافت خواهد شد. تصور کنید مدیریت یک مجموعه جوان و نوپا را به عهده دارید. به جز تواناییها و شایستگی‌های کلی برای انجام شغل و ویژگی‌های شخصیتی فرد، باید به دنبال چه مواردی باشید و کدام یک از ویژگی‌های دیگر متقاضیان را مدنظر قرار دهید؟
حال نقش خود را تغییر داده و خودتان را به‌عنوان یک متقاضی کار در نظر بگیرید. به‌عنوان یک متقاضی کار، چه میکنید تا تقاضانامه استخدامتان متمایز از دیگر درخواستها باشد؟
یکی از نویسندگان INC، به تازگی مقاله‌ای شامل برخی از برترین تقاضانامه‌های کاری را منتشر ساخته که حاصل بررسی‌های تاریخی مولف است. هرچند از دیدگاه وی، برخی از این تقاضانامه‌ها درعمل منجر به استخدام متقاضیان نشده است  اما کمترین اثر آنها این است که کارفرمایان کارنابلد در استخدام را در معرض اتهام قرار داده و مسئولیت خطیرشان در جذب و نگهداشت نیروهای انسانی شایسته به عنوان ارزشمندترین دارایی ناملموس سازمان را گوشزد کرده‌اند.
محتوای تقاضانامه‌های کاری کارجویان برتر چگونه است؟
۱. تمرکز برنیازهای کارفرما، نه خواسته‌های کارجو
درروزگاران قدیم، حق افرادی امثال لئوناردو داوینچی نیز  ناگریز بودند از صاحبان کار و زمامداران درخواست شغل کنند. براساس شواهد تاریخی، داوینچی به امید دست یافتن شغلی آبرومند و البته پردرآمد، نامه‌ای را به والی شهر میلان ایتالیا،لودویچو اسفورزا فرستاد. سایت گیزمودو چندی پیش تصویری با عنوان رزومه داوینچی را منتشر ساخت که دست نوشته‌ی قرن پانزدهم او به دوک میلان است. او در تقاضانامه استخدام خود، ابتدا به بیان مهارتهای خود می‌پردازد. داوینچی در آن زمان تنها ۳۰ سال داشت، اما بخوبی و به اندازه‌ی مردان پا به سن گذاشته می‌دانست که چگونه دوک میلان را راضی به پذیرش خود کند. 
تقاضانامه‌ی شغلی داوینچی از جمله نمونه‌های برجسته‌‌ای است که ضرورت تأکید بر نیازهای کارفرما و ارجح شمردن آن را گوشزد می‌کند. داوینچی هرچند هنرمندی قابل و طراز اول بوده است، اما در این نامه ترجیح داده تا مهارتهای مهندسی و جنگ افزاری خود را پررنگ کند. داوینچی یکی از اسرار مگوی گذشته است، با نبوغی شگفت انگیز در هنر و طراحی صنعتی و نیز ساخت سازه‌های مدرن و هم‌چنین مهارتی مثال زدنی در رزومه‌نویسی. در رزومه‌ ی داوینچی نکات زیادی می‌خوانیم:
« عالیجناب، دوک میلان، به طور حتم تا به امروز کارنامه‌ی بسیاری را مورد بررسی قرار داده‌اند. افرادی که خود را در ساخت ابزارآلات جنگی و سازو برگ نظامی توانمند و صاحب سبک معرفی می‌کنند، اما نیک می دانید که ساخته‌های اینان چنان تفاوتی با تجهیزات موجود نمی‌کند. لیک برآنم تا با کنار گذاردن تعصب و تکبر، مهارتهای خود را به حضور مبارکتان معرفی کنم:
–    قادرم تا پل‌هایی مستحکم و در عین حال سبک طراحی کنم. پل‌هایی که به سادگی قابلیت جابجایی داشته و مقاومت بالایی حتی در مقابل شعله‌های آتش دارندو لذا در تعقیب و گریزها بسیار کارآمدند.
–    می‌توانم گلوله‌های دودزا تولید کنم که با پرتابشان به میان سپاه دشمن، قدرت دید را از آنها گرفته و سردرگمشان کنم.
–    توانایی ساخت تجهیزاتی را دارم که حتی دژها و قلعه‌های ساخته شده برفراز صخره‌ها را در تیررس خود قرار دهند.
–    توانایی طراحی ارابه‌های جنگی بسیارکارآمد با پوشش نفوذ ناپذیر را دارم که به راحتی قوای پیاده نظام را حمایت و صف‌آرایی دشمن را برهم زنند.
–    توانایی ساخت و طراحی جنگ افزارهای دریایی، مین‌های مخفی و خلاصه هرنوع جنگ افزار و سلاح مورد نیاز در من وجود دارد.»
داوینچی به خوبی از نیاز کارفرمایان خود مطلع است. او می‌داند که دوک میلان علاوه بر مهندسان جنگی، شهری‌آباد و باشکوه در زمان صلح می‌خواهد. لذا بندهای آخر رزومه خود را به شرح مهارتهای هنری‌اش از جمله توانایی ساخت بناهای عمومی و خصوصی مدرن و زیبا، پیکر تراشی و ساخت مجسمه‌های برنزی و نقاشی‌های زیبا اختصاص می‌دهد.
داوینچی به ما یاد می‌دهد که یک تقاضانامه موثر شغلی باید بیانگر اموری باشد که ما توانایی انجام آن برای کارفرمای بالقوه را داریم، نه اموری که کارفرما می‌تواند آن را در حق ما انجام دهد.

۲. تقاضا نامه‌هایی که نشان از شیفتگی متقاضی برای خدمت دارند.
اوایل سال ۱۹۴۲ میلادی و تنها چند ماه پس از واقعه‌ی حمله به بندر پرل‌هاربور درآمریکا، درخواست مردی جوان با پیشینه خانوادگی بسیار منفور، برای پیوستن به ارتش آمریکا مورد قبول واقع نشد. او پس از آنکه درخواست اولیه‌اش مورد قبول قرارنگرفت در نامه‌ای به روزولت، رئیس جمهور وقت آمریکا از وی خواست تا به تقاضایش رسیدگی کند.
تقاضانامه‌ای سرشار از شور و هیجان برای خدمت به ارتش و کار برای آن :
«… من برادرزاده و تنها وارث رهبر بدنام آلمان، آدولف هیتلر هستم که امروز کمر بسته تا آزادمردان و مسیحیان جهان را در بند بردگی کند…»
این نامه‌ای از ویلیام پاتریک هیتلر است. پدر او الویس، برادر ناتنی آدولف هیتلر بود. پاتریک در ابتدا نزد عمویش بود، اما از اقامت خود در المان و رفتارعمویش رضایت نداشت و به همین دلیل از آلمان فرار کرد و با چاپ مقاله‌ای به نام چرا از عمویم متنفرم به آمریکا پناهنده شد. پاتریک با شروع جنگ جهانی دوم تلاش کرد تا به عضویت نیروی دریایی آمریکا درآید اما با درخواست او موافقت نشد، تا آنکه با ارسال نامه‌ای توانست وفاداری خود را اثبات و در برابر ارتش عمویش بجنگد.
«…به خاطر دین خود و مادرم به این کشور و پناه دادنمان، دوست دارم تا در جنگ قریب الوقوع برای حفظ کیان آزادی شرکت کنم.»
درخواست متواضعانه پاتریک هیتلر و جملات او که حاکی از شور و شوقش به خدمت بی‌منت داشت، سرانجام به استخدام او در ارتش انجامید.
بنابراین در بررسیهای اولیه خود برای استخدام متقاضیان، میزان اشتیاق آنها را مورد سنجش قرار دهید. چرا که در شرایط حاضر، سازمان ها به بخش مهمی از زندگی بسیاری از افراد جامعه تبدیل شده‌اند. دلبستگی و تعلق افراد نسبت به شغل و سازمان متبوع خود و کار از سر شوق و علاقه نه تنها سازمان را در نیل به اهداف خود یاری می‌کند، بلکه جامعه را نیز سرشار از نشاط خواهد کرد.

۳.توانایی نوشتن درخواستهای جسورانه، مودبانه و مختصر و مفید
 مورد بعدی کمی غیرمعمول، اما آموزنده و جذاب است. سالها پیش در انگلستان، پسری ۶ ساله درخواست داد تا به ریاست موزه ملی راه‌آهن منصوب شود. این درخواست کودکانه در نظر برخی بیشتر به شوخی شبیه بود، اما حقیقت چیز دیگری بود.  هرچند ممکن است پسرک این نامه را با کمک والدینش نوشته باشد، اما همین دستنویس کوتاه، بسیار ساده و بی‌پیرایه سراصل مطلب می‌رود و به نکاتی هوشمندانه اشاره می‌کند. نکاتی که حاصل از شناخت متقاضی از شکل و روند کار است.
کل تقاضا نامه ارسالی این پسربچه به شرح زیر است:
«این نامه را به منظور استخدام به عنوان مدیر جدید موزه راه‌آهن می‌نویسم. من تنها ۶ سال دارم. اما فکر می‌کنم که می‌توانم به خوبی از پس این مسئولیت بزرگ بربیایم. من یک ریل آهن اسباب بازی دارم و مهارت زیادی در اداره‌ی آن بدست آورده‌ام تا جایی که می‌توانم  ۲قطار را همزمان هدایت و کنترل کنم. به علاوه خودم زیاد قطار سوار شده‌ام. از جمله قطار تندروی یورواستار و قطارهای فرانسوی، من قبلاً از موزه بازدید داشته‌ام و از تماشای حرکت قطارها لذت برده‌ام. عکس خود را نیز به پیوست چسبانده‌ام. امیدوارم بتوانم ملاقاتی حضوری برای مصاحبه با شما داشته باشم. »
تأیید می‌کنید که تا کنون صدها رزومه شغلی دریافت کرده‌اید، ولی شاید به ندرت تعدادی ازآنها به اندازه‌ی این نامه ساده و مرتبط بوده‌اند.
مسئولین وقت موزه راه‌آهن نیز با درک این نکته، پسر بچه را به استخدام خود در آوردند و او یک سمت تشریفاتی در بخش روابط عمومی گرفت. شغلی که نام آن را مدیر سرگرمی گذاشتند.

نکته پایانی: گاهی برای یک آگهی جذب نیرو چند صد رزومه دریافت می‌کنیم و نمی‌دانیم چطور می‌توانیم فرد مورد نظرمان را از میان آنها انتخاب کنیم؛ بعلاوه بعضی اوقات هم با وجود آنکه حسابی برای جذب نیروی شایسته مته به خشخاش می‌گذاریم باز پس از گذشت چند ماه به ناکارآمدی کارمند جدید پی می‌بریم و مجبوریم نیروی دیگری را استخدام کنیم. بنابراین توصیه این است که جذب نیرو را به مراکز معتبر استعدادشناسی واگذار کنیم چرا که آثار و پیامدهای مثبت یا منفی استخدام تا سال‌های سال باقی می ماند.

منبع: dargi.ir

اهمیت برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری در مذاکره

برنامه‌ریزی برای مذاکره، از جمله مراحل مهمی است که متاسفانه اکثر مذاکره‌کنندگان به دلیل تنش‌های زیادی که بر مذاکرات حاکم است، آن را فراموش کرده و مستقیما و بدون آمادگی قبلی وارد فرآیند مذاکره می‌شوند.

اگر چه این مرحله کمی زمان‌بر و خسته‌کننده است، اما این ویژگی‌ها به هیچ وجه از اهمیت آن نمی‌کاهد. مذاکره‌کننده‌ای که برای مذاکره برنامه‌ریزی نکرده یا برنامه‌ریزی ضعیفی انجام داده در طول مذاکره با مشکلات متعددی مواجه می‌شود:

زمانی که طرف مقابل پیشنهادهایی را روی میز می‌گذارد، نمی‌تواند به سرعت در مورد ارزش این پیشنهادها قضاوت کند. برای چنین مذاکره‌کنندگانی بسیار پیش می‌آید که در مذاکره‌ای به توافق دست می‌یابند؛ اما در بررسی‌های بعدی متوجه می‌شوند که توافق انجام شده همه خواسته‌های آنها را تامین نکرده است.

زمانی که طرف مقابل پیشنهاد مناسبی را مطرح می‌کند، مذاکره‌کننده بیش از حد تردید و تاخیر از خود نشان می‌دهد؛ به گونه‌ای که طرف مقابل طاقت خود را برای مذاکره از دست داده یا پیشنهاد خود را اصلاح می‌کند.

مذاکره‌کننده‌ای که برای مذاکره برنامه‌ریزی کافی انجام نداده نمی‌تواند نقاط قوت و ضعف مواضع خود و نیز قوت و ضعف مواضع طرف مقابل را به خوبی کشف و تحلیل کند. در چنین شرایطی توجیه طرف مقابل برای پذیرفتن مواضع اتخاذشده کار ساده‌ای نخواهد بود.

فرآیند تبادل امتیازات در مذاکره فرآیندی بسیار مهم است که معمولا در مدت زمان نسبتا کوتاهی انجام می‌گیرد. مذاکره‌کنندگانی که از قبل برای این شرایط آمادگی کامل کسب نکرده باشند، دچار سردرگمی شده و نمی‌توانند در فضای حاکم بر جلسه مذاکره با دقت و سرعت مناسب در مورد فرآیند تبادل امتیازات تصمیم بگیرند.

با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از فعالیت ذهنی مذاکره‌کننده در طول مدت مذاکره به تحلیل مواضع و پیشنهادهای مطرح شده اختصاص می‌یابد، کمتر می‌توان انتظار داشت که همزمان ترفندها و توصیه‌های دیگر ذکرشده درخصوص مذاکره به درستی و در زمان مناسب به کار گرفته شود.

شنیدن حرف‌های جدید که قبلا احتمال مطرح شدن آن در طی مذاکره پیش‌بینی نشده است، گاهی باعث از دست دادن اعتماد به‌نفس مذاکره‌کننده و در نتیجه عدم حصول موفقیت خواهد شد.

در زمان برنامه‌ریزی مذاکره‌کنندگان موفق در مقایسه با مذاکره‌کنندگان متوسط:

گزینه‌های بیشتری را طراحی و بررسی می‌کنند.

بیشتر در پی یافتن زمینه‌های مشترک هستند.

زمان بیشتری را صرف جنبه‌های بلندمدت مذاکره می‌کنند.

در مورد هر یک از پارامترها و موضوعات مورد مذاکره به جای تعیین یک نقطه خاص، محدوده‌ای از گزینه‌های قابل قبول را تعیین می‌کنند (به جای اینکه بگویند من این کالا را به قیمت… خواهم فروخت، می‌گویند: من برای قیمت‌گذاری این کالا، محدوده … تا … را مدنظر دارم.)

البته باید توجه داشت که مراحل مذاکره الزاما یکی پس از دیگری انجام نمی‌شوند، گاه در مراحل پایانی مذاکره شرایطی پیش می‌آید که مذاکره‌کننده مجبور می‌شود به نخستین مراحل مذاکره بازگردد.

اهداف

نخستین گام در طراحی و برنامه‌ریزی یک مذاکره تعیین اهداف است. مذاکره‌کننده باید هدف‌های خود را پیش‌بینی کرده و روش‌هایی برای دستیابی به هر یک از این اهداف را طراحی و برنامه‌ریزی کند. اهداف مورد توجه در یک مذاکره را می‌توان به شکل زیر تقسیم‌بندی کرد: اهداف مادی (نظیر خرید کالا با قیمت پایین‌تر، زمان تحویل سریع‌تر و…) اهداف نامشهود (نظیر حس برنده شدن/ دفاع از شهرت و آبروی شرکت و…) اهداف رویه‌ای (مانند تمایل به روند دموکراتیک و انجام رای‌گیری در مذاکره، رعایت نظم و ترتیب در جلسه مذاکره، ایجاد حس حل و فصل منصفانه تعارض برای همه طرفین درگیر و…)

مذاکره‌کننده، باید این اهداف را به طور مشخص و روشن تعریف کند. پس از تعریف هدف‌ها، باید آنها به صورت مرتب فهرست شده و اولویت‌بندی شوند. همچنین ممکن است در صورت پیچیده بودن موضوع مذاکره، اهداف، دسته‌بندی شده و به صوت چند بسته پیشنهادی، مورد توجه قرار گیرند.

در تعیین اهداف به نکات زیر توجه داشته باشید:

* اهداف با آرزوها فرق دارند. همه ما آرزوهای زیادی داریم که علاقه‌مندیم روزی به واقعیت بپیوندند. اما زمانی که از اهداف صحبت می‌کنیم، باید واقع‌گرا بوده و چیزی را به عنوان هدف تعیین کنیم که واقعا دستیابی به آن امکان‌پذیر است. در غیر این صورت به احتمال زیاد، مذاکره به بن‌بست منتهی خواهد شد.

* اهداف ما و اهداف طرف مقابل به یکدیگر مرتبط هستند و از تعامل بین این اهداف و وجود همین ارتباط است که موضوعاتی برای مذاکره شکل می‌گیرد. شما تمایل دارید یک خودرو را به قیمت هشت میلیون تومان بخرید. طرف مقابل تمایل دارد خودرو را به قیمت نه میلیون تومان بفروشد. پس یک تعارض وجود دارد که موضوع آن، توافق بر سر قیمت خودرو» است. در یک انتهای این تعارض، قیمت هدف شما و در انتهای دیگر، قیمت هدف طرف مقابل قرار دارد. مذاکره انجام می‌شود تا نقطه تلافی خواسته‌های دو طرف مشخص شود. اگر اهداف و خواسته‌های دو طرف اختلاف نداشته باشند، به مذاکره نیازی نخواهد بود.

* برای اهداف حد و حدودی وجود دارد. تجاوز از آن حد‌وحدود، شما یا طرف مقابل را مجبور به ترک مذاکره خواهد کرد. بنابراین، همیشه بکوشید اهداف خود را در چارچوب حد و حدودی منطقی و شرایط تحمیل شده از جانب محیط، تعریف کنید.

* اهداف باید مشخص و قابل اندازه‌گیری باشند. اهدافی نظیر «خرید خودرو به پایین‌ترین قیمت ممکن» یا «گرفتن نوعی از وام که اقساط آن از درآمد ماهانه ما کمتر باشد»، اهداف خوبی نیستند. اهداف مشخص و قابل اندازه‌گیری را ساده‌تر می‌توان تعقیب کرد. ضمن اینکه انتقال آنها به طرف مقابل راحت‌تر انجام می‌پذیرد. اگر اهداف مذاکره را به صورتی مشخص و قابل اندازه‌گیری تعریف نکنید، درک اینکه آیا پیشنهاد طرف مقابل می‌تواند این اهداف را تامین کند یا خیر کار دشواری است. البته بدیهی است که در کنار اهداف مذاکره، برخی اهداف نامشهود و اهداف رویه‌ای نیز وجود دارند. کسی که می‌خواهد ماشین سواری خود را به همکارش بفروشد، ممکن است مهم‌ترین هدف خود را جلب رضایت او و حفظ دوستی و ارتباط بلندمدت بداند.همچنین همکار وی که می‌خواهد ماشین را خریداری کند، ممکن است در مورد رویه مذاکره نظر خاصی داشته باشد. مثلا (مستقل از اینکه در نهایت ماشین با چه قیمتی معامله خواهد شد) علاقه‌مند باشد ماشین را به چند بنگاه معاملات خودرو نشان دهد، تا اطمینان حاصل کند که این معامله به زیان هیچ یک از طرفین نخواهد بود.

منبع: کتاب فنون مذاکره

یادگیری سازمانی

چکیده
دراین مقاله ضمن تشریح مفهوم یادگیری به ابعاد مختلف آن از دیدگاه نظری پرداخته شده است. استراتژی یادگیری محوری به عنوان یکی از عوامل اثرگذار بر عملکرد سازمان ها ارایه شده است. امروزه اکثر سازمان هایی که در محیط رقابتی در حال فعالیت هستند، با تغییرات روزمره بسیاری از جانب رقبای خود روبرو می شوند که این تغییرات در ساختار سازمان ها تاثیرات شگرفی داشته است. حال اگر سازمان ها نتوانند از شیوه ها و فنون مدرن یادگیری بهره بگیرند با مشکلات زیادی در رقابت مواجه می شوند. هدف مقاله حاضر آشنایی با تئوری یادگیری محوری به عنوان یک استراتژی رقابتی است.

مقدمه
هانگ مینگ و همکارانش بیان کردند که مارچ وسیمون در سال ۱۹۵۸ اولین بار مطالعه ی یادگیری محوری را شروع کردند و نیز آرگریس واسچون در سال ۱۹۷۸ اولین بار مفهوم یادگیری محوری را ارایه کردند، آنها بحث کردند که یادگیری محوری فرایندی است که ازطریق آن سازمان ها اشتباهات را کشف و تصحیح می کنند. به علاوه، مفهوم یادگیری سازمانی خیلی مشابه با مفهوم یادگیری محوری است. پیترسنگه در سال۱۹۹۰پیشنهاد کرد که یادگیری سازمانی ، توانایی مردم رابرای دستیابی به اهدافی که آنان تمایل دارند، توسعه می دهد. یادگیری سازمانی، مردم را برای مطالعه به طور موافق یکپارچه می کند. پیترسنگه در سال۱۹۹۰بررسی کردکه یادگیری سازمانی فقط تیم سازمانی راتشویق نمی کند،اماهمچنین ادراک سازمان ها را نیز تشویق می کند. یادگیری محوری تمایل به توصیف فرایندها و الگو های یادگیری دارد. یادگیری سازمانی رخ می دهد زمانی که اعضای سازمان به عنوان عامل یادگیری برای سازمان عمل می کنند، به تغییرات محیط داخلی و خارجی سازمان به وسیله ی کشف و اصلاح اشتباهات پاسخ می دهند. یادگیری سازمانی نیاز به ایجاد و کنترل دانش داخلی و خارجی برای عملیات داخلی وخارجی سازمان دارد. بنابراین، کسب اطلاعات به تلاش ثابت و آزمایش همه ی کارکنان سازمان نیاز دارد. سپس هنگامی که افراد دانش راکسب کنند، دانش بین اعضای سازمان پخش می شود. این دانش کسب شده، در سطح انفرادی اساسا از طریق محاورات انفرادی و روابط بین کارکنان سازمان ارسال می شود. اهمیت استراتژیک سازمان های یادگیر محور به عنوان یک وسیله برای دستیابی به مزیت رقابتی پایدارشناسایی شده است. یادگیری به عنوان یک عنصر استراتژیک برای رقابت قابل توجه کسب وکارشناسایی شده است. سازمان های با توانایی یادگیری می توانند مزیت رقابتی را کسب کنند، سازمان های یاد گیرنده در انتقال و ایجاد دانش جدید برای حل مشکلات بهتر عمل می کنند. سازمان های یادگیرنده برای تدبیر درباره ی انجام روش های جدید کارها هراسان نمی باشند، آنها در یادگیری دوحلقه ای درگیر می باشند. چنین تکنیک هایی یک سازمان با قابلیت بهتر برای حل مشکلات را ایجاد خواهد کرد و نوآوری را در برابر رقیبان ایجاد می کند. در سازمان ها عملکرد بالاتر بلندمدت، بستگی به یادگیری بالاتر سازمانی دارد.
مفهوم یادگیری محوری
یادگیری محوری به فرایندتوسعه ی علوم جدیدوبینش های ناشی شده از تجربیات مشترک مردم باسازمان و اثر رفتار های بالقوه اشاره دارد. یادگیری محوری به طور وسیع به عنوان توسعه ی دانش یا بینش های جدیدی که اثر بالقوه ای روی رفتارها از طریق ارزش ها و عقاید دارد، تعریف می شود. همچنین یادگیری محوری باتوسعه ی دانش جدیددرسازمان مرتبط می باشد. یادگیری سازمانی به عنوان کسب و کاربرد دانش، مهارت ها، ارزش ها ، عقاید و نگرش های بهبود بخش در جهت نگهداری، رشد و توسعه سازمان بیان شده است. جرسی-مورالز و همکارانش بیان کردندکه یادگیری فرایندی است که به وسیله ی دانش، توانایی ها و طرز فکرها تجزیه وتحلیل شده است. یادگیری شامل کسب دانش،تسهیم دانش،به کارگیری دانش وهمچنین به موفقیت های جدیدی می تواند تعمیم داده شود. چیوا والگرا یافتند که قابلیت یادگیری سازمانی با پنج ابعاد یعنی تجربه، ریسک پذیری، تعامل بامحیط خارجی،گفتگو و تصمیم گیری مشارکتی بستگی دارد. همچنین مفهوم قابلیت یادگیری سازمانی، داخلی و خارجی می تواندباشد. سازمان ها با کاربرد یادگیری، منابع موقعیتی و اهداف استراتژیک را بهت ربه کار می برند.
ابعاد یادگیری
یادگیری از سه بعد مورد توجه قرارمی گیرد:
۱)سطوح یادگیری- یادگیری درسه سطح، یادگیری فردی، یادگیری تیمی و یادگیری سازمانی مطرح می‌شود.
۱-۱) یادگیری فردی- افراد، واحدتشکیل دهنده ی تیم ها و سازمان ها هستند، پیترسنگه در سال۱۹۹۰ تاکید نمود که سازمان ها از طریق افراد یاد می گیرند،البته یادگیری افراد یادگیری سازمانی را تضمین نمی کند، اما بدون آن یادگیری سازمانی حاصل نمی شود. آرگریس واسچون نیزبیان داشته اندکه یادگیری فردی ضروری است،اما برای یادگیری سازمانی کافی نیست.
۱-۲) یادگیری تیمی – درسازمان های پیچیده امروز تیم ها از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. یادگیری تیمی به این معنا است که تیم ها قادر باشند به عنوان یک هویت واحد فکر کرده،خلق کنند و بیاموزند، متفکرین زیادی از جمله سنگه و پاولوسگی به اهمیت یادگیری تیمی خصوصا به عنوان پلی برای حصول یادگیری سازمانی اشاره داشته اند.
۱-۳) یادگیری سازمانی- توانایی کسب بصیرت از تجربه، جوهر یادگیری است. یادگیری سازمانی از طریق به اشتراک گذاشتن بصیرت ها،دانش، تجربه ومدل های

ذهنی اعضای سازمانی حاصل می شود. یادگیری سازمانی بر پایه دانش و تجربه ای که در حافظه سازمان وجود دارد،بنا می شود و به مکانیسم هایی مانندسیاست ها، استراتژی ها ومدل هایی برروی دانش متکی است.افراد و گروه ها عواملی هستند که از طریق آنها یادگیری سازمانی محقق می شود.
۲)انواع یادگیری- یادگیری می‎تواند انواع مختلف داشته باشد،اما هیچ کدام به طور کامل مستقل ازی کدیگر نیستند. هرفرد، تیم و یا سازمان می‎تواند همزمان بعضی یا تمام این روش ها را به کارگیرد.
۲-۱)یادگیری انطباقی- دراین مرحله،فرد،تیم و یا سازمان از تجربه و بازتاب آن یاد می گیرد.
۲-۲ )یادگیری آینده نگر- این نوع یادگیری زمانی اتفاق می افتدکه سازمان از آینده می آموزد، یعنی تعریف بهترین فرصت های آینده وکشف راه هایی برای دستیابی به آن.
۲-۳ )یادگیری از راه عمل- یادگیری ازراه عمل دربرگیرنده مسایل واقعی بوده و بر کسب دانش و پیاده سازی راه حل در عمل تمرکزدارد. این نوع یادگیری روشی است برای تسریع در یادگیری و برخورد موثر در رویارویی با شرایط مشکل و واکنش موثر نسبت به تغییرات و به عنوان یک فرایند، تیم ها را درگیر می کندو در هنگام حل مسئله واقعی،یادگیری به صورت موثر و کارا حاصل می شود.
۲-۴)دیدگاه دو متفکر درباره یادگیری- در این مورد دیدگاه دو متفکر درباره یادگیری رابیان می کنیم.
الف)گریس آرگریس- آرگریس یادگیری را در سه گروه طبقه بندی کرده است.
۱)یادگیری تک حلقه ای- این نوع یادگیری سعی درحل مشکلات موجود و رفع عدم تطابق و هماهنگی کارها و نتایج آنها به صورت ساده از طریق تغییر در کارها دارد. از مشکلات بنیادین چشم پوشی می کندو اهداف، استراتژی ها و ارزش ها را صحیح نموده و سعی در حفظ وضع موجود می نماید. در نهایت افراد و سازمان ها یاد می گیرند که چگونه وضع موجود و استانداردهای پذیرفته شده را حفظ و با شرایط خود تطبیق دهند.
۲)یادگیری دوحلقه ای –دراین نوع یادگیری، افراد علاوه برکشف و اصلاح خطاها، هنجارها، فرایندها، سیاست ها و اهداف را نیز مورد سوال قرار داده و به اصلاح آن می پردازند. این نوع یادگیری نه تنها واقعیت های قابل مشاهده، بلکه علت آنها و حقایق در پس آنها را نیز مورد سوال قرارمی دهد.
۳)یادگیری سه حلقه ای- این نوع یادگیری رامی توان یادگیری یادگرفتن نامید. در واقع این نوع یادگیری در ارتباط با توسعه ظرفیت سازمان برای حل مشکلات، طراحی مجدد سیاست ها، ساختارها، سیستم ها و تکنیک هایی در مواجهه با تغییر مداوم فرض ها در مورد خود و محیط است. این نوع یادگیری زمانی اتفاق می افتد که سازمان ها به خوبی یاد بگیرند، چگونه یادگیری یک حلقه ای و دوحلقه ای را اجرا کنند.
ب) پیترسنگه-پیترسنگه، اقدام، بازتاب، ارتباط و تصمیم رابه عنوان چهار عنصر اصلی یادگیری بیان نمود و این چهار عنصر را در قالب یادگیری فردی،تیمی وسازمانی به کارگرفت.
۳)مهارت های یادگیری – یادگیری موثر نیازمند چند مهارت است. بدین معنا که این مهارت ها، ظرفیت و استعداد شخص را برای یادگیری موثرتر و بهتر ارتقا می دهند. اهم این مهارت ها عبارتند از تفکر سیستمی، مدل های ذهنی، تسلط فردی، خود یادگیری و گفتگو.

مزایای توانایی یادگیری سازمانی
سه روش سنتی برای استفاده ازمزیت رقابتی،توانایی های مالی، بازاریابی و تکنولوژی می باشد. مقصود از توانایی مالی افزایش کارایی های مالی است که به صورت سرمایه گذاری معقول و بازده مناسب و سودآور متجلی می شود. مقصود از توانایی های بازاریابی، ارایه محصولاتی مناسب، ایجاد رابطه ی نزدیک با مشتریان و عرضه محصولات و خدمات به شیوه ای اثربخش است. مقصود از توانایی تکنولوژی به کارگیری تکنولوژی نوین، تحقیق و توسعه، ارایه محصولات جدید و تولید محصولات و عرضه خدمات است. مقصود از یادگیری در صحنه ی رقابت توانایی شرکت در افزایش توانایی های مالی، بازاریابی و تکنولوژی است تا بتوان بدان وسیله اندیشه کارایی را از مغز کارکنان خارج کرد و آنان را واداشت دراندیشه مسایل موجود و یافتن راه حل هایی برای آنها باشند و سازمان را در راه پذیرفتن تغییرات یاری دهند. هر قدر بر توانایی یادگیری سازمان افزدوده شود، بهترمی تواندخود را با محیط در حال تغییر سازگار کند و در نتیجه موفق ترشود. مقصود از توانایی یادگیری این نیست که فرد اصول حسابداری یا بازاریابی را فراگیرد. مقصود تقویت سازمان و ظرفیت فرداست تا بتواند کارهایی را انجام دهد که پیش از آن پیش از آن از عهده آنها بر نمی آمد. این دانش از طریق کارهای مستقل، تجربه آموزی و با آزمون و خطا به آنها می توان دست یافت. دامنه ی تجربه اندوزی می تواند همانند کاری باشد که یک مسئول حسابداری انجام می دهد و می کوشد تا یک نرم افزار جدید برای استراتژی سازمان تهیه نماید تا تغییرات و اصلاحاتی در محصولات داده شود و بدان وسیله شرکت می کوشد نیازهای درحال تغییر مشتریان را تامین نماید.

نتیجه گیری
یادگیری برای موفقیت و توسعه سازمان ها ضروری می باشد. در صورت عدم یادگیری، سازمان هزینه های سنگین ندانستن یا دوباره کاری و عدم کارآیی و به هدردادن منابع و مهارت ها را متحمل می شود. به سازمان ها توسعه می شودکه ابعاد یادگیری را به کارگیرند. برای استفاده از مزیت رقابتی در سازمان ها توانایی های مالی، بازاریابی و تکنولوژی را به کارگیرند تا بتوانند در صحنه ی رقابت موفق باشند. با به کارگیری تکنولوژی نوین، تحقیق و ت

وسعه، ارایه محصولات جدید و تولید محصولات و عرضه خدمات درسازمان هابه موفقیت دست یابند و همچنین توانایی یادگیری را بهبود یابند تا بتواند کارهایی را انجام دهد که پیش از آن از عهده آنها برنمی آمدند، بدین ترتیب در عرصه ی رقابت موفق گردند.

منبع: tablighcity.com

استراتژی‌‌های مذاکره- شکستن سد «نه»

باز تعریف فریبکارى‌ها از آن جهت دشوار است که این ترفندها با زبان همکارى و منطق بیان می‌شود تا شما را فریب دهد.
البته شما می‌توانید مستقیما این ترفندها را به چالش بکشید، ولی ریسک آن بسیار بالا خواهد بود. اولا ممکن است شما اشتباه کرده باشید و حتی اگر هم گمان شما درست باشد طرف مقابل ممکن است از اینکه او را دروغگو یا متقلب بنامید آزرده شود و روی روابط شما با او تاثیر منفی بگذارد. راه‌حل جایگزین به جای برخورد علنی با ترفند فریبکارانه طرف مقابل، تظاهر به همراهی کردن با آن است. طورى واکنش نشان دهید که گویی طرف مقابل کاملا با حسن نیت مذاکره می‌کند، ‌اما به آرامى حرکت کنید و پرسش‌هاى کنجکاوانه‌اى را مطرح کنید تا بتوانید صداقت آنها را آزمایش نمایید. اگر طرف مقابل صداقت داشته باشد، پرسش‌هاى شما ضرری نخواهد داشت. ‌اما اگر قصد آنها فریب شما باشد، ترفند آنها آشکار خواهد شد. و ازآنجا که شما علنا با آنها برخورد نکرده اید این‌امکان برای طرف مقابل وجود خواهد داشت تا با آوردن بهانه‌اى چون «اشتباهى صورت گرفته است» یا اینکه «سوءتفاهمی ‌پیش‌آمده است» حفظ ظاهر نماید.

پرسش‌هاى روشنگرانه بپرسید
پرسش‌هایى بپرسید که پاسخ آنها نیات و اهداف طرف مقابل را هم آزمایش نماید و هم روشن کند. اگرشما می‌خواهید شرکتی را بخرید که فروشنده مقادیر قابل توجهی را تحت عنوان حساب‌هاى دریافتی برای تعیین ارزش شرکت گنجانده است، با لحنی بی‌غرض بپرسید «شما حتما دلیل موجهی برای اطمینان از پرداخت به حساب‌های دریافتی در آینده دارید. علاقه‌مندم بدانم چرا این طور فکر می‌کنید.» وقتی آنها مواضع خود را بر «مراجع رسمی» مانند سازمان‌های دولتی یا سیستم‌های کامپیوتری و تحلیل‌های نرم افزاری استوار می‌کنند، سعی کنید تا فرضیات آنها را کنترل نمایید. از اینکه کمی‌آنها را تحت فشار بگذارید نهراسید. بعد هم به ابهام گویی‌ها و همین طور به قاطعیت آنها توجه کنید. اگر تناقض مشاهده کردید آن را مستقیما به چالش نکشید. با حالت سردرگمی ‌بپرسید: «خیلی معذرت می‌خواهم ولی فکر می‌کنم درست متوجه نشده‌ام. ممکن است توضیح دهید این نکته‌ای که الان بیان کردید با مطالب قبلی چه ارتباطی دارد؟»
یکی از راه‌های مطمئن شدن از گمانه زنی‌ها پرسیدن سوال‌هایی است که خودتان از قبل جوابش را می‌دانید. به هر نحوی که آنها پاسخ خود را استتار کنند برای شما بسیار‌آموزنده خواهد بود.
یکی از ترفندهای مرسوم ایجاد این باور غلط در شما می‌باشد که طرف مقابل دارای اختیار تام برای تصمیم‌گیری است. شما ممکن است انعطاف کامل نشان داده باشید و از همه اختیارات خود استفاده کرده باشید در حالی که رییس آنها یا هیات مدیره طرف مقابل تازه خواهان‌امتیازات بیشتری باشد. برای صیانت از خودتان همان ابتدای مذاکره میزان اختیارات طرف مقابل را جویا شوید: «آیا فرض من بر اینکه شما دارای اختیارات کامل برای تصمیم‌گیری در این مورد هستید درست است؟» مطمئن شوید یک پاسخ مشخص دریافت کنید. اگر آنها اختیار کامل ندارند متوجه شوید موافقت کدام شخص یا اشخاصی ضروری است؟ و زمان پاسخ دادن آنها چقدر طول می‌کشد؟ یکی دیگر از ترفند‌های مرسوم، درخواست تقاضایی در آخرین لحظه قبل از نهایی کردن توافق است. به جای به چالش کشیدن درخواست آنها، بپرسید: «آیا پیشنهاد می‌کنید مجددا باب مذاکره را باز کنیم؟» اگر طرف مقابل پاسخ منفی داد، شما هم می‌توانید بگویید «بسیار خوب پس اجازه بدهید طبق توافق صورت گرفته کار را دنبال کنیم.» و اگر جواب مثبت بود، شما می‌توانید بگویید بسیار خوب، ما این موارد جدید را به عنوان یک پیش‌نویس قرارداد تلقی می‌کنیم که برای هیچ یک از طرفین تعهدآور نیست.

یک درخواست معقول بکنید
شما در برخورد با افراد فریبکار دارای مزیتی هستید که در مقابل سایر افراد این مزیت را ندارید. دیگران علنا همکاری نمی‌کنند در حالی که افراد فریبکار در ظاهر خود را منطقی و معقول جلوه می‌دهند. پس شما هم در ظاهر حرف آنها را بپذیرید و آنها را محک بزنید، به این ترتیب آنها بر سر یک دوراهی قرار خواهند گرفت: یا به همکاری ظاهری خود رنگ واقعیت می‌پوشانند یا اینکه فریبکاری را کنار گذاشته و دست خود را که رو خواهند کرد. به عبارت دیگر، شما می‌توانید با «آزمایش درخواست معقول» آنها را ‌امتحان کنید. درخواست منطقی را که اگر طرف مقابل واقعا حسن نیت داشته باشد با آن موافقت خواهد کرد، طراحی کنید.
اگر به عنوان مثال نسبت به صحت تحقیق وصول مطالبات یک شرکت شک دارید به آنها بگویید «اگر اشکالی نداشته باشد می‌خواهم از حسابدارمان خواهش کنم تا به دفاتر شما نگاهی بیندازد و حساب‌های دریافتی شما را بررسی کند تا در جریان اصول کاری شما قرار بگیرد.» اگر فروشنده از بررسی حساب‌ها توسط حسابدار شما‌ امتناع کرد، حسن همکاری خود را زیر سوال برده است و شما هم می‌توانید نتیجه بگیرید که روی همه حرف‌های آنها نمی‌توانید حساب باز کنید. اگر طرف مقابل خواست تا به بهانه داشتن «یک شریک سنگدل» ‌امتیازات بیشتری بگیرد شما هم می‌توانید این درخواست را بیان کنید: «معذرت می‌خواهم جری. فکر می‌کنم درست متوجه نشدم.
یعنی ما اشتباه کردیم که از بانک شریک شما در جلساتمان دعوت نکردیم؟ جری حالا با یک انتخاب مواجه است.

او یا می‌تواند قرار ملاقات با شرکای بانکی را تنظیم کند و شما را از نزدیک با سر سختی آنها آشنا سازد و فرصت بهتری برای جلب اطمینان شما فراهم آورد یا اینکه از هماهنگی دیدار شما با آنها ‌امتناع کند و در عمل، حواس شما را جمع تر کند.
نوشته: ویلیام یوری
ترجمه: نادر پیروز

منبع: www.article.refco.ir